۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

روانشناسي احساس وادراک (قسمت سوم)

محصولات بايد براي آرامش هرچه بيشتر انسان طراحي شوند.
همچنين با توجه به معناي جديدي که زندگي ما در عصر ديجيتال با رشد سريع تکنولوژي مواد،توليد وپردازش اطلاعات پيدا کرده، طراحي نيز چهارچوبي متفاوت مي طلبد.با آغاز انقلاب الکترونيک،پيدايش مشکلات زيست محيطي ،فعاليت جهت حفظ وبقاي انرژي وگرايشات خريدار محور،با توقعات وانتظارات جديدي از سوي مصرف کنندگان روبرو مي شويم.آنچه توقع مي رود که در محصولات وجود داشته باشد،خصوصياتي چون کارکرد،جذابيت،سهولت استفاده ، امنيت ، قابلیت بازيافت وقيمت تمام شده مناسب است.
اماامروزه طراحان در جهت بهبود کيفيت زندگي،به تحول مسير در طراحي اشيا روي آوردند تا محصولاتي بيافرينند که حواس،احساسات وروياها را بيافريند.
از اينرو همراه با طراحي زيبايي شناسانه وکاربردي،خلق موقعيتهاي خوشايند،مي تواند قابليت استفاده وعملکرد محصول را افزايش دهد.وبايد دانست که تکامل طراحي کارآزموده ،زماني به حداکثر مي رسد که رضايت مشتري در حد متوسط بوده وشادماني وشعف ،هدف قرار بگيرد.
هدف ، یافتن پاسخی برای سئوالات زیر است : چگونه محصولاتی را طراحی نماییم که در ذهن شادمانی ایجاد کند؟ کدامیک از ویژگی های یک محصول به تبادل احساسات مثبت کمک می رساند؟ و بالاخره اینکه چگونه می توان بوسیلۀ یک محصول برخی عواطف را تحریک نمود؟
به عبارت دیگر ما به عنوان طراح باید بدانیم چگونه با تعریف معانی ویژه در طراحی می توان برای برقراری ارتباط میان کاربرد های محصول در سطحی احساسی حرکت نمود . بررسی بر روی گرایشهای اخیر طراحی ، بر مبنای نمونۀ طراحی های برگزیدۀ محصولات و کاربردهای معنا شناسی آنها و نیز جوایزی که به بسیاری از آنها تعلق گرفته است ، ویژگیهای عمومی زبان رایج در دنیای طراحی امروز را تعیین می کند.
امروزه جایزۀ بهترین طراحی به محصولاتی تعلق می گیرد که گفته می شود به تحریک و یا ترغیب احساسات در کاربران کمک می نماید. این جایزه ها به منظور تعریف حدود و شرایط یک طراحی خوب ، تعیین شده و شرایط و ضوابط قضاوت آنها در ارتباط با پاسخ های احساسی کاربران به این محصولات مورد بررسی قرار گرفته است .
اما طراحان تا چه حد مي توانند بر پاسخهاي ناملموس ونامحسوس يا آشکار انسانها،تسلط داشته باشند؟ آيا واقعا مي توانيم بر اساس احساس يا تجربه بخصوصي طراحي کنيم؟
اغلب طراحي ها وطرحها در اين زمينه ،باتوجه به تقاضاهاي سطحي و وجوه ظاهري محصول صورت مي گيرد واز لحاظ ارگونومي وفاکتورهاي انساني نيز،تنها به رويکردي جهت لذت بخش ورضايت بخش ساختن محصول ،محدود شده است.
اخيرا ،تحقيقاتي چند جهت دستيابي به رويکردهايي سيستماتيک وعميق در طراحي احساسي محصولات ،صورت گرفته است.عليرغم اين تحقيقات به علت تنوع پاسخهاي احساسي مردم واستفاده کنندگان به محصول،پيش بيني اين پاسخها مشکل به نظر مي رسد.
براي اينکه طراحي احساس گرا به استراتژي کاملي دست يابد، نيازمند آنيم که بفهميم چرا،چگونه، وچه وقت محصولات،احساسات خاصي را برمي انگيزند واين خود کار پردردسري است.
طراحي محصول واستفاده از آن به روشهاي مختلف،دربرگيرنده،برانگيزاننده وتاثيرگذار بر خلق وخو،حواس واحساسات مصرف کنندگان است.يعني وجود روابطي متقابل بين محصول واحساسات.
نگاهي ساده و اوليه به ظاهر يک محصول مي تواند باعث برانگيختن احساسات شود.براي مثال توجه به وجه زيبايي شناسي محصول زيبا ويا وجه سهولت استفاده ومفيد واقع شدن يک محصول،همه دربرگيرنده پاسخهاي تاثيرگذارمصرف کننده بر محصول اند.بدين طريق است که شخصي با داشتن محصول خاصي شاد مي شود يا از اينکه آن را از آن ديگري مي بيند،حسودي مي کند و يا از شکستن ونابود شدن آن ناراحت مي شود وهنگام استفاده از آن سرگرم مي شود و... ، اينها همه بدين معناست که محصولات اند که سبب ظهور احساسات مي شوند.
اولين تفاوت ها را مي توان بين احساساتي که بوسيله محصولي برانگيخته مي شوند واحساساتي که بوسيله محصول بيان مي شوند،يافت.
بعضي محصولات احساسي را بيان مي کنند.مثلا: احساس خنده يا گريه که توسط ماشين احساس گراي POD به صاحبش ، هنگامي که به او نزديک مي شود يا از او دور مي شود، القا مي شود و یا جاروبرقي هميشه خندان "هنري" .
نوعي از محصولات نيز هنگام استفاده از آنها ،احساسي را درهر فرد برمي انگيزند.اين نوع محصولات اند که در بحث ما وطراحي طراحان احساس گرا جاي دارند.


ماشين احساس گراي p.o.d جاروبرقي هميشه خندان هنري

ازآنچه گفته شد بارز است که محصولات نه تنها با ظاهرشان ،بلکه هنگام استفاده ومصرف آنها نيز مي توانند سبب برانگيختن احساسات شوند.چه بسا در مرحله مصرف ودرگيري با محصول است که احساسات قوي تري برانگيخته مي شود.براي مثال ،احساس قوي که هنگام درگيري با بازي هاي کامپيوتري تجربه مي شود،با احساسي که هنگام اختيار کردن محصول برانگيخته مي شود(مانند احساس شرمندگي از داشتن ماشيني کهنه يا احساس بالندگي از داشتن اشياء عتيقه)،برابري دارد.
اما با اين حال قبل از استفاده ومصرف هر محصول ابتدا به ظاهر آن توجه مي شود ، قاعدتا ظاهر محصول است که نماينده ويژگي هاي بسياري در محصول است واين عاملي است که مردم را قادر مي سازد با ديدن ،لمس کردن،شنيدن وبوئيدن آن محصول با شکل،بافت، صدا،رنگ ،مزه و... را درک کنند.
بدين جهت است که کانون توجه طراحان نيز به سمت طراحي ظاهري مناسب که داراي چنين ويژگي هايي باشد،جالب مي شود.
با توجه به نکات بيان شده از عوامل تاثيرگذار در احساسات شخصي، بايد دانست که:
- ظاهر محصولات که بيانگر احساسات اند،ممکن است در اشخاص مختلف،احساسات متفاوتي را برانگيزند.اين بدان معناست که احساسات بسيار شخصي اند يعني مردم مختلف احساسات متفاوتي نسبت به يک محصول تجربه مي کنند.
-همچنين بايد به اين نکته نيز توجه داشت که احساسات ،پديده هايي زودگذراند ، ممکن است يک شخص در زمانهاي متفاوت وموقعيتهاي گوناگون ،احساس متفاوتي نسبت به يک محصول داشته باشد.
- واينکه احساسات مي توانند همزمان با هم ترکيب شوند.يعني در يک زمان،احساسات متفاوتي از يک محصول را مي توان تجربه کرد واين به اين دليل است که محصولات ،اشيائي پيچيده اند.بطوري که ظاهر محصول و وجوه مختلف آن مي توانند احساسات متفاوتي را برانگيزند.
اين بدان معناست که احساسات ،نقش مهمي در طول زندگي ايفا مي کنند.احساسات هرشخص کمابيش تمام لحظات هشياري او را بطور خوشايند يا ناخوشايند،پر مي کنند.بسياري از مطالعات نشان مي دهد که احساسات بر تجربه عمومي خوب بودن يا به عبارتي ارزشگذاري زندگي تاثير بسزايي دارد.به علاوه ،بطور وسيعي اذعان شده که قسمت قابل ملاحظه اي از احساسات،توسط مصنوعات فرهنگي برانگيخته مي شوند.همچنين در کنکاشهاي اوليه مصرف کنندگاه هنگام خريد محصول، احساسات تاثير بسزايي دارند.بروز اولين احساس ،تاثيري است که محصول بر تصميم خريد مصرف کننده مي گذارد.پاسخهاي احساسي به محصولات مصرفي،ممکن است يکي از فاکتورهاي خريد باشد.عوامل تجاري نيز مي تواند از دلايل اين امر باشد.امروزه در بازار به علت وجود محصولاتي با عملکرد وکيفيت تکنولوژيکي وقيمت يکسان ،تشخيص وتمايز محصولات ،کار مشکلي است.به همين جهت است که اغلب تبليغات امروز،بر منفعت وارزش احساس گرايانه محصول تکيه دارند تا ارزشهاي عملکردي وفني.


تاثير احساسي تبليغات امروزي بر ارزشهاي احساس گراي محصولات
از اينرو در تمرينات طراحي ، توجه به دو امر ضروري است:
- آگاهي از چگونگي برانگيخته شدن احساسات توسط محصول
- آگاهي از ابزارهايي که تاثير احساسي محصول طراحي شده را مي سنجند.

هیچ نظری موجود نیست: