۱۳۸۷ آذر ۹, شنبه

روش تحقیق(قسمت دهم)

8 – رساله،27 مقاله28
رساله يكي از انواع نوشته است كه داراي ساختار ويژگي‌هاي خاص خود مي‌باشد و از اين جهت با ديگر نوشته‌ها تمايزاتي دارد.
ويژگي‌هاي رساله و تفاوت آن با ساير فراورده‌هاي فكري:
- رساله نوشته‌اي است كه در نتايج و يافته‌هاي يك پژوهش همراه با اقداماتي كه در جهت اجراي آن پژوهش انجام گرفته، بيان شده است.
- مخاطب رساله، پژوهشگران يا افرادي هستند كه از لحاظ علمي در سطح پژوهشگر صاحب رساله مي‌باشند.
- رساله از جمله نوشته‌هايي است كه چاپ نمي‌شود. (مگر با تغييرات)
- رساله يك نوشته كاملاً علمي است؛ زيرا محصول يك پژوهش علمي است.
- رساله نوشته مستند و معتبر است؛ زيرا مطالب و اطلاعات آن در روند پژوهش، ارزيابي و تجزيه و تحليل شده است.29
- در رساله‌نويسي بيشتر تأكيد بر يادگيري و كارآموزي شيوه‌هاي استاندارد و آكادميك پژوهشي است.
- در پايان‌نامه برخلاف كتاب بيشتر تأكيد بر محدودسازي فكر، حساسيت و موضوع پژوهشي است،.
- پايان‌نامه ، پايان آموزش و آغاز پژوهش است.
- از ويژگي پايان نامه‌نويسي ، يادگيري نقدپذيري و تجربه تحمل و بردباري و عادت به ديدن نقاط ضعف است.
- رساله بايد در راستاي توليد علم باشد.
- رساله بايد داراي نوآوري بوده و پاسخگوي نيازهاي نظري يا عملي باشد.
- و...
مقاله
يكي از شيوه‌هاي تنظيم گزارش پژوهش، شيوه گزارش فشرده يا «مقاله» است. نوشتن مقاله، يكي از مناسب‌ترين راه‌هاي معرفي و اشاعه دست آوردهاي پژوهش است؛ زيرا به دليل فشرده بودن ، هم مجلات علمي آن را منتشر مي‌سازند و هم مورد توجه و مطالعه علاقمندان قرار مي‌گيرد.
مقاله داراي 9 جزء مي‌باشد: 1. عنوان؛ 2. نام پژوهشگر؛ 3. چكيده؛ 4. كليد واژه؛ 5. مقدمه؛ 6. متن اصلي ؛ 7. جمع بندي و نتيجه‌گيري ؛ 8 . يادداشت‌ها؛ 9. فهرست منابع30.
ادامه دارد
پي‌نوشت‌ها:
1 . Termolgy
2. طرقي، مجيد، درسنامه روش تحقيق ، ص 12 – 13.
3. همان، ص 18.
4. فرامرز قراملكي، احد، روش‏شناسي مطالعات ديني، ص25 .
5. همان ، ص 50 - 51
6. لازم به ذكر است فرايند توليد علم و نوآوري در پژوهش، در تحقيقات علمي ـ پژوهشي ضروري است نه در تحقيقات ترويجي، تخصصي، آموزشي يا اطلاع رساني.
7. فرامرز قراملكي ، همان، ص 74 -75.
8 . طرقي، همان،ص78؛ فرامرز قراملكي، اصول و فنون پژوهش، ص 70.
9 . Abstract.
10 . Synoppsis/Summary.
11 . Result.
12 . طرقي، همان ، ص 151 -152
13 . Motivation
14 . Problem Statement
15 . Approach
16 . Results.
17 . Information.
18 . Data.
19. فرامرز قراملكي، همان، ص 37 و38
20 . Keyword.
21. فرامرز قراملكي، همان، ص 198؛ طرقي، همان ،ص 164.
22 . Report
23. فرهنگ دهخدا.
24 . حدي، آيين گزارش نويسي، ص 17؛ طرقي، همان، ص136.
25. طرقي، همان، ص 131.
26 . همان.
27 . Dissertation.
28 . Article.
29 . طرقي، همان، ص 132.
30 . همان، ص 163 و 164.

روش تحقیق(قسمت نهم)

- چكيده9 و تفاوت آن با خلاصه10 و نتيجه11
چكيده در اصطلاح به خلاصه‌اي از يك نوشته اطلاق مي‌شود كه فشرده تمام مطالب مهم يا قسمت‌هاي اساسي آن نوشته شده باشد. چكيده در مقالات يا پايان نامه‌هاي پژوهشي بر خلاف ديگر نوشته‌ها( مثل كتاب درسي) در ابتداي گزارش مي آيد.
چكيده، آينه تمام نماي پژوهش است. از اين‌رو در چكيده مقاله يا پايان‌نامه به مسأله پژوهشي، اهميت و ضرورت پژوهش، سؤالات پژوهش، نوع منابع و مدارك و نتايج و يافته‌ها اشاره مي شود.
حجم چكيده‌، تابع حجم پژوهش است و محدوده و اندازه استانداردي ندارد.
چكيده بايد مستقل و توضيح فشرده‌اي از كل مقاله باشد كه ديد كلي را به خواننده مي‌دهد.
از ارجاع دادن به مراجع و نيز استفاده از پانويس در چكيده بايد خودداري كرد.
از ذكر مثال و به كاربردن واژه‌هاي مترادف در چكيده پرهيز شود، به گونه‌اي كه نتوان هيچ قسمتي از آن را حذف كرد. جملات چكيده بايد كوتاه، ساده، روان و مرتبط با يكديگر باشد،12 به گونه‌اي كه امكان كم يا زياد نمودن عبارت يا كلمه‌اي وجود نداشته باشد.
لذا تفاوت چكيده با ديگر قسمت‌هاي تحقيق به ويژه خلاصه و نتيجه، مشخص است؛ چرا كه در خلاصه پژوهش و نتيجه آن، محدوديت‌هاي فوق متصور نيست. حاصل پژوهش بدون ادله و شواهد در پايان بيان مي‌شود. نتيجه بر خلاف چكيده متضمن تعريف و بيان مسأله نيست، بلكه صرفاً نشان مي‌دهد كه مطالعه نظام‌مند چه نوآوري دارد.
چكيده بايد شامل بخش‌هاي زير باشد:
- انگيزه13:
چرا به اين مسأله پرداخته‌ايم و دنبال نتايج هستيم؟ چرا مسأله مهم است؟
سعي نكنيد اهميت چيزهاي كلي را بيان كنيد. اگر اهميت مسأله واضح است، بهتر است ابتدا بيان مسأله را اول بياوريد و مشخص كنيد چه بخشي از آن را مي‌خواهيد حل كنيد.
معمولا شامل:
اهميت كار شما
سختي موضوع
مزايا در صورت حل موفقيت‌آميز مسأله
- بيان مسأله14:
مي‌خواهيد چه مسأله‌اي را حل كنيد؟
محدوده كار شما چيست ( آيا حالت خاصي از مسأله است)؟
- رهيافت15:
چگونه مي‌خواهيد مسأله را حل كنيد يا آن را بهبود دهيد؟ ابزار و روش شما در حل مسأله چيست؟
- نتايج16:
پاسخ بدست آمده چيست؟
اگر نتايج عددي است، مشخصاً ميزان آن را بيان كنيد. از به كار بردن الفاظي مانند "خيلي"، "كم"، "قابل توجه" و... بپرهيزيد. هر گونه محدوديت اصلي در نتايج بايد بيان شود.

5- اطلاعات17، داده‌ها18
تحقيق و پژوهش، فرايند توليد علم و دانش است. توليد علم نيز مانند توليد هر امر ديگر، از مواد اوليه آغاز مي‌شود. محقق با ابزارها و روش‌هاي مختلف، مواد اوليه را فراهم مي‌آورد و آن گاه آنها را پردازش و تحليل مي‌كند.
آنچه محقق با ابزارهاي معين به دست مي‌آورد، مواد خام است. به عنوان مثال، وقتي محقق با روش مطالعه كتابخانه‌اي به تتبع مي‌پردازد، هرآنچه در كتابها مي‌يابد، مواد خام محسوب مي‌شوند. اين مواد را «داده‌ها» يا يافته‌ها مي‌نامند. محقق نبايد مواد خام را به همان صورتي كه مي‌يابد فيش‌برداري و در فرايند تحقيق وارد كند؛ بلكه بايد آنها را با ملاك‌هاي معيني سنجش، پالايش و سپس گزينش كند. حاصل سنجش و گزينش كه در واقع مواد شايسته‌اند ، «اطلاعات» ناميده مي‌شوند.
بنابراين اطلاعات همان داده‌هاي شايسته و داده‌ها همان صورت خام اطلاعات‌اند. بسياري از داده‌ها در فرآيند سنجش و گزينش، حذف مي‌شوند و در مواردي آنچه يافت نشده است(فقدان داده) به صورت اطلاعات به كار مي‌آيد. داده عنصري است كه مي‌تواند حداقل براي يك نفر معنادار باشد، در حالي كه اطلاعات آن است كه صحتش حداقل براي جمعي به نحو روشمند اثبات شده است.
فرايند تحقيق در واقع دو مرحله عمده دارد: مرحله نخست، سنجش و گزينش مواد اوليه يا مرحله تبديل داده‌ها به اطلاعات است و مرحله دوم، پردازش و تحليل اطلاعات براي رسيدن به نتايج تحقيق است.19

6- كليد واژه20 يا واژگان كليدي
در مقاله‌هاي پژوهشي كليد واژه، جانشين فهرست موضوعي مطالب است. در هر مقاله بايد در حدود سه تا ده كلمه كليدي‌ كه نشانگر عناوين اصلي پژوهش است، به عنوان كليد واژه قرار گيرد. به وسيله كليد واژه‌ها مي توان در شبكه‌هاي اطلاع‌رساني به جستجو در مقالات پرداخت. به عبارت ديگر واژگان كليدي، نقش نمايه را در جستجوهاي الكترونيكي و اينترنتي داراست. كلماتي كه براي كليدواژه انتخاب مي‌شوند، مي‌توانند به صورت بسيط يا مركب باشند.21
لازم به ذكر است واژگان كليدي در مقاله پژوهشي با واژگان و مفاهيم كليدي در رساله‌ها و پايان نامه‌ها متفاوت است. مراد از واژگان و مفاهيم در رساله‌هاي پژوهشي همان مفاهيم و اصطلا حات خاصي است كه در رساله وجود دارد يا اينكه پژوشگر اصطلاحات خاصي براي پژوهش برگزيده است كه در كليات رساله تحت عنوان «مفهوم شناسي» بايد تعريف و مشخص شود.
بعنوان مثال كليد واژه هاي اين نوشتارواژه هاي زير ميباشد
پژوهش، تحقیق، مسألة پژوهشی، فرضیه، چکیده، اطلاعات، کلیدواژه، گزارش پژوهش.

7- گزارش22 پژوهش
واژه گزارش از جمله واژه‌هاي بسيار كاربرد خصوصاً در دانش اطلاع‌رساني است. اين واژه در لغت به معاني مختلفي نظير تفحص، جستجو، اطلاع‌دادن، گفتن، ادا كردن و بيان امور گذشته به كار رفته است.23 اين واژه در اصطلاح به هرگونه عرضه شفاهي يا كتبي اطلاعات كه از اصول و قواعد خاصي پيروي كرده باشد اطلاق مي‌شود.24
بر اين اساس به هرگونه نوشته‌اي كه جريان تحقيق و نتايجي را كه از آن به دست آمده است، منعكس سازد، «گزارش پژوهش» گفته مي‌شود. پژوهش علمي وقتي كامل مي‌شود كه پژوهشگر نتايج پژوهش خود را به رشته تحرير درآورد و آن را در اختيار ديگران قرار دهد. به همين دليل از ديرباز تاكنون پژوهش نامه‌نويسي يا تهيه گزارش تحقيق بخش جدايي‌ناپذير فرايند پژوهش به شمار مي‌آيد.
تدوين گزارش پژوهش، مرحله آخر پژوهش مي‌باشد. مراحل پژوهش به ترتيب عبارتند از:
- مرحله اول: جستجو و انتخاب مسأله پژوهشي؛
- مرحله دوم: شناخت مسأله پژوهشي؛
- مرحله سوم: جمع آوري اطلاعات؛
- مرحله چهارم: تجزيه و تحليل اطلاعات جمع‌آوري شده.
- مرحله پنجم: تدوين گزارش پژوهش.
انواع گزارش پژوهش:
گزارش پژوهش در جهت پاسخگويي به نيازهاي مختلفي تدوين مي‌شود؛ از اين‌رو بايد در قالب‌هاي گوناگوني نيز متناسب با آن نيازها ارائه گردد. در اينجا به سه شكل پر كاربرد آن اشاره مي‌شود:
الف) گزارش كامل يا تفصيلي به صورت پايان‌نامه
در صورتي كه در گزارش علاوه بر بيان تمام يافته‌ها و نتايج، چگونگي روند انجام پژوهش نيز به صورت كامل بيان شود، به آن گزارش كامل گفته مي‌شود. اين نوع گزارش‌ها به دليل پرحجم بودن، قابليت انتشار در سطح وسيع ندارند و تنها در كتابخانه مراكز آموزشي نگهداري مي‌شود. پايان‌نامه‌ها و رساله‌هايي كه در دوره‌هاي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري نوشته مي‌شوند از اين نوع گزارش‌ها هستند.25
در فرايند تدوين گزارش تفصيلي، چند نوع گزارش ديگر نيز وجود دارد:
- تدوين پيشنهاد موضوع(مسأله) براي پژوهش؛
- تدوين طرح تحقيق؛
- گزارش پيشرفت اجراي تحقيق؛
- گزارش نهايي پژوهش( گزارش تفصيلي = پايان نامه).
ب)گزارش‌هاي فشرده يا گزارش به صورت مقاله
اگر در گزارش ضمن بيان نتايج پژوهش، كمتر به جريان انجام پژوهش پرداخته شود ـ تا از حجم آن كاسته گردد، به آن «گزارش فشرده» مي گويند. ويژگي اين گزارش‌ها اين است كه در عين فشرده بودن، اطلاعات نسبتاً خوبي به خوانندگان ارائه مي‌دهد به طوري كه بر اساس آن اطلاعات، خواننده مي‌تواند از مسأله پژوهشي، طرح، يافته‌ها و نتيجه‌گيري پژوهش، ارزشيابي به عمل آورد. در عين حال خوانندگاني كه به موضوع تحقيق علاقمند مي‌گردند، مي توانند به گزارش تفصيلي پژوهش مراجعه كنند.
اين نوع گزارش‌ها به دليل حجم كم، قابليت انتشار در مجلات پژوهشي را دارند. پژوهشگران آزاد پژوهش خود را به صورت مقاله مي‌نويسند. مقاله‌هاي علمي در واقع از قبيل گزارش‌هاي فشرده هستند. 26
ج) گزارش خاص
گزارش‌هايي كه با سفارش فرد يا سازماني به سبك و در چارچوب خاصي ،تهيه مي‌شود «گزارش خاص» گفته مي‌شود.

روش تحقیق(قسمت هشتم)

۳- نمونه گیری طبقه ای
در این روش محقق مایل است نمونه تحقیقی را به گونه ای انتخاب کند که مطمئن شود زیر گرو هها با همان نسبتی که در جامعه وجود دارند به عنوان نماینده جامعه ٬ در نمونه نیز حضور داشته باشند. و این نوع نمونه گیری وقتی بکار میرود که جامعه دارای ساخت همگن و متجانس نیست.یعنی در این روش درصد آزمودنیهایی که به صورت تصادفی از هر گروه انتخاب می شوند با درصد همان گروه در جامعه مورد نظر برابر است . بنابر این اگر یک گروه به طور مثال ۸ درصد از جامعه را تشکیل می دهند همین گروه ۸ درصد از نمونه را نیز تشکیل خواهند داد.
این روش در مطالعه هایی که محقق قصد مقایسه زیر گروه های مختلفی را داشته باشد مناسب است ٬ اگر در چنین شرایطی از این روش استفاده نشود هر گونه تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از نمونه ٬ نامناسب و موجب نتیجه گیری غلط خواهد بود.مثال : دانش آموزان (عالی ـ متوسط ـ ضعیف) یا اعضای یک دانشگاه ( استاد ـ دانش جو ـ کارمند ـ کارگر ) .
به طور خلاصه در این روش محقق مطمئن است که نمونه انتخاب شده بر اساس ویژگیها و عواملی که اساس آن طبقه بندی بوده اند ٬ نماینده واقعی جامعه مورد نظر است.
۴- نمونه گیری خوشه ای
در نمونه گیری خوشه ای واحد اندازه گیری فرد نیست ٬ بلکه گروهی از افراد هستند که به صورت طبیعی شکل گرفته و گروه خود را تشکیل داده اند.این روش وقتی به کار می رود که فهرست کامل افراد جامعه در دسترس نباشد. به این منظور افراد را در دسته هایی خوشه بندی می کنند سپس از میان خوشه ها نمونه گیری به عمل می آورند و زمانی به کار میرود که انتخاب گروهی از افراد امکانپذیر و آسانتر از انتخاب افراد در یک جامعه تعریف شده باشد.
به عنوان مثال فرض می کنیم جامعه مورد نظر و تعریف شده ما عبارت است از کلیه افراد یک شهر که بیشتر از ۱۸ سال سن دارند.در این جامعه نمونه گیری تصادفی ساده و نمونمه گیری منظم زمانی میسر است که فهرست کامل تمام افراد یک شهر را با سن آنها در دست داشته باشیم ٬ ذر غیر اینصورت به جای انتخاب فرد به عنوان واحد نمونه گیری ٬ منطقه را واحد نمونه گیری قرار می دهیم و سپس به روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین مناطق ٬ منطقه یا مناطق مورد نظر را انتخاب می کنیم.
۵- نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای
این روش نوع دیگری از نمونه گیری خوشه ای است. زمانی که منطقه به صورت تصادفی انتخاب شد ٬ می توان نمونه گیری را در داخل منطقه نیز ادامه داد به عنوان مثال ٬ مطالعه کننده ممکن است آدرس کلیه افرادی را که در یک منطقه زندگی می کنند داشته باشد بنابر این از بین این افراد ٬ ۱۰ نفر را به صورت تصادفی انتخاب می کند. در روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای فهرست نمونه گیری دو بار و در بعضی مواقع بیش از دو با تهیه میشود.
نمونه گیری خوشه ای برخی از مواقع در تحقیقات آموزشی به کار میرود در این نوع تحقیقات از کلاس به عنوان واحد نمونه گیری استفاده می شود.
از مزیتهای عمده نمونه گیری خوشه ای جلوگیری از اتلاف وقت و صرفه جویی در منابع مالی است.
از معایب آن هم اینکه :
۱ - دقت آن از نمونه گیری تصادفی ساده کمتر است زیرا در نمونه گیری تصادفی ساده فقط یک اشتباه وجود دارد در صورتیکه در نمونه گیری خوشه ای در هر مرحله یک اشتباه نمونه گیری وجود خواهد داشت یعنی به تعداد مراحل خطای نمونه گیری وجود دارد.
۲-برای داده های جمع آوری شده از این نوع نمونه گیری فرمول آسانی را نمی توان به کار برد زیرا بکاربردن یک نوع ابزار آماری در جامعه های مختلف دقت آن را کاهش میدهد.
ذر پایان شایان ذکر است در برخی مواقع در صورتی که ایجاب کند انواع مختلف نمونه گیری کم و بیش در هم آمیخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد .
فهرست منابع بخش آمار و نمونه گيري:
۱- روشهای تحقیق و چگونگی ارزشیابی آن در علوم انسانی ٬ تالیف :دکتر عزت ا... نادری و دکتر مریم سیف نراقی.
۲- مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی ٬ تالیف : دکتر علی دلاور.
۳- کندو کاوها و پنداشته ها ٬ تالیف : دکتر فرامرز رفیع پور.
۴- روشهای تحقیق در علوم رفتاری ٬ تالیف : جمعی از نویسندگان ( دکتر زهره سرمد ٬ دکتر عباس بازرگان ٬ دکتر الهه حجازی).
۵- تستهای کارشناسی ارشد علوم اجتماعی.

روش تحقیق(قسمت هفتم)

اشتباهات نمونه گیری :
اشتباهات نمونه گیری از جمله عواملی هستند که ممکن است هر پژوهشگری در روند تحقیق خود مرتکب آن شود و به دو دسته زیر تقسیم میشوند:
۱- اشتباهات نمونه گیری
۲- اشتباهات غیر نمونه گیری
اشتباهات نمونه گیری:
۱- اشتباه ناشی از در دست نبودن فهرست کامل افراد جامعه
۲- اشتباه ناشی از انتخاب معدودی از افراد جامعه
۳- اشتباه ناشب از تحلیل آماری نامناسب
اشتباهات غیر نمونه گیری :
۱- اشتباه ناشی از عدم مشاهده افراد مورد مطالعه که به دو دسته تقسیم میشوند:عدم پوشش و عدم پاسخ.
۲- اشتباه ناشی از مشاهده نا دقیق که به سه دسته تقسیم میشوند:ابزار نادقیق ٬ ثبت نادقیق داده هاو استخراج نامناسب.
ارتباط حجم نمونه با فرضیه پوچ (صفر یا آماری):
همانطوریکه گفته شد حجم نمونه را باید تا حد امکان بزرگ انتخاب کرد زیرا حجم نمونه ارتباط بسیار نزدیکی با آزمون فرضیه پوچ در تحقیق دارد٬ بدین ترتیب که هر چه اندازه گروه نمونه بزرگتر انتخاب شود محقق با قاطعیت بیشتری فرض پوچ را که واقعا نادرست است رد میکند.
فرضیه پوچ ٬ صفر یا آماری هدفی جزء رد تحقیق ندارد این فرض صریحا منکر وجود تفاوت یا رابطه و یا اثر بین دو یا چند متغیر است. به سخن دیگر این فرض گویای آن است که هر نوع تفاوت ٬ رابطه یا اثر صرفا نتیجه وقایع اتفاقی یا خطاها و اشتباهات آماری و نمونه گیری است ٬ به همین جهت محقق به آزمایش و آزمون این فرض می پردازد.
خطای نمونه گیری
بین ویژگیهای یک نمونه و ویژگیهای جامعه ای که نمونه از آن انتخاب میشود تفاوت وجود دارد.این تفاوت برای نمونه تصادفی قابل بر آورداست و به آن خطای نمونه گیری گفته میشود.
خطای نمونه گیری تابع اندازه حجم نمونه است هر چه اندازه نمونه کوچکتر باشد خطای نمونه گیری زیاد است.
انواع نمونه گیری:
شیوه های نمونه گیری مرسوم و متداول در اصل به دو بخش تقسیم میشوند:
۱- نمونه گیری سهمیه ای
۲- نمونه گیری اتفاقی یا احتمالی
نمونه گیری سهمیه ای : اگر اعضای طبقه یک گروه بیشتر باشد پس در نمونه نیز تعدادشان بیشتر خواهد بود. از این شیوه وقتی استفاده می شود که : اولا هدف تحقیق کمتر جنبه علمی داشته باشد ٬ ثانیا ساخت جامعه مورد مطالعه مشخص باشد. نمونه گیری سهمیه ای شرط قابلیت تعمیم را به اندازه لازم دارا نیست .
نمونه گیری اتفاقی یا احتمالی:در این نوع نمونه گیری که گاه نمونه گیری تصادفی نیز خوانده میشود انتخاب افراد بر اساس ضابطه کنترل شده ای نیست و متکی به اصل " مشت نمونه خروار است " میباشد
نمونه گیری اتفاقی خود دارای انواع گوناگون می باشد که محققین در شرایط خاص تحقیق خود آنها را ابداع کرده و به کار بسته اند که به شرح ذیل می باشند :
۱- نمونه گیری تصادفی ساده
در این نوع نمونه گیری هر یک از اعضا ی جامعه تعریف شده شانس برابر و مستقلی برای قرار گرفتن در نمونه دارند ٬ منظور از مستقل بودن این است که انتخاب یک عضو به هیچ شکل در انتخاب سایر اعضای جامعه تاثیری ندارد. در این روش ابتدا فهرست اسامی تمامی اعضا را به دست آورده ٬ سپس به هر یک از آنها نمره ای اختصاص می دهیم و با استفاده از جدول اعداد تصادفی تعداد مورد نیاز را انتخاب می کنیم.
اگر جامعه مورد مطالعه کوچک باشد از روش قرعه کشی استفاده می شود ٬ یعنی اسامی افرا را بر روی یک تکه کاغذ نوشته و در داخل کیسه قرار می دهیم ٬ سپس کاغذ ها را به طو ر تک تک خارج می کنیم تا زمانیکه حجم نمونه مورد نظر کامل شود.
نمونه گیری به روش تصادفی شانس نماینده بودن نمونه را افزایش می دهد.
۲- نمونه گیری منظم یا سیستماتیک
همانند نمونه گیری تصادفی ساده ٬ نمونه گیری منظم نیز برای انتخاب یک نمونه از یک جامعه تعریف شده به کار می رود.
از این روش زمانی استفاده می شود که تمام اعضای جامعه تعریف شده قبلا به صورت تصادفی فهرست شده باشند. به عنوان مثال صد نفر دانش آموز از یک جامعه هزار نفری که قبلا فهرست شده اند انتخاب می کنیم ٬ برای این منظور ابتدا تعداد اعضای جامعه را به تعداد اعضای نمونه مورد نیاز تقسیم می کنیم.۱۰=۱۰۰/۱۰۰۰ سپس یک عدد تصادفی چنان انتخاب می کنیم که کوچکتر یا مساوی فاصله نمونه گیری باشد. به عنوان مثال ما عدد ۶ را انتخاب می کنیم ٬ بدین ترتیب افرادی را که در فهرست جامعه شماره های آنها به ترتیب شماره های ۶و۱۶و۲۶و۳۶و۴۶و... است انتخاب میکنیم و این را تا انتخاب ۱۰۰ نفر ادامه می دهیم.
این روش آسانتر از روش نمونه گیری تصادفی ساده است و تفاوت آن با روش نمونه گیری ساده در این است که در این روش انتخاب هر عضو مستقل از انتخاب سایر اعضاء جامعه نیست. هنگامیکه اولین عضو انتخاب شد بقیه اعضای نمونه مورد نظر به صورت خودکار تعیین می شوند.
اگر افراد جامعه به صورت تصادفی فهرست شده باشند می توان نمونه گیری منظم را به جای نمونه گیری تصادفی ساده به کار برد . اما در صورتیکه افراد جامعه با توجه به یک نظم معین بر اساس ویژگی یا ویژگیهایی فهرست شده باشند باید از نمونه گیری تصادفی ساده استفاده کرد.

روش تحقیق(قسمت ششم)

انواع روش تحقيق
7- پ روش تحقيق تاريخي
با گرد آوري اطلاعات و مستندات و تجزيه و تحليل آنها
8- روش تحقيق موردي و زمينه اي
مطالعه وبررسي وسيعي از موقعيت قبلي و فعلي يا از كنش و واكنش هاي يك واحد از اجتماع يا يك فرد يا يك گروه يا يك محصول
9 – روش تحقيق تداومي و مقطعي

آمار و نمونه گيري
آمار علمی است که به گرد آوری و طبقه بندی وخلاصه کردن وهمچنین تجزیه تحلیل و استنباط ونتیجه گیری در مورد مجموعه ای از داده ها می پردازد وقتی که بخشی از آن داده‌ها داده شود.آمار به دو دسته تقسیم می شود 1 - آمار توصیفی : گرد آوری وطبقه بندی وخلاصه کردن 2 - امار تحلیلی: نتیجه گیری کردن از داده ها که به دو قسمت تقسیم می گردد برآورد- آزمون فرضیه برآورد :چگونه می توان نتایجی که از یک نمونه بدست آورده ایم به کل جامع آماری تعمیم دهیم. آزمون فرضیه: بررسی روابط بین متغیر ها است که آیا بین متغیر ها رابطه وجود دارد یا خیر. مثلاٌ آيا بین جنس افراد وبیماری پوکی استخوان رابطه وجود دارد؟ بین افراد سیگاری و بیماری‌های ریوی آیا رابطه ای وجود دارد یا خیر ؟ جواب سئوالات را آزمون فرضیه می دهد. Population) ( جامعه آماریبه جمعیتی که می خواهیم یک یا چند مشخصه آن را معین کنیم جمیت هدف یا جامعه آماری میگوییم که می توانند هر جامعه ای باشد معمولا در تحقیقات جامعه آماری انسانی برسی می شود (Sample ) نمونهبخشی از جامعه که که طبق ضوابطی قابل قبول انتخاب شود تا بتوان آن نتایج را روی جامعه تعمیم دهیم. سرشماری :به مطالعه گفته می شود که نمونه همان جامعه باشد . به طور کلی روشهای آماری دو دسته است سر شماری - نمونه گیری متغییر (VARIABLE) خصوصیتی که در مورد همه افراد جامعه یکسان نباشد. قد،وزن،سن،شدت بیماری ومیزان سواد. متغییر ها به دو دسته تقسیم می شوند متغیرکمی متغییرها یی که قابل اندازه گیری بااعداد ورقم است که خودبه دوقسمت تقسیم می شود وزن، قد، سن، بعد خانوار(تعداد افراد خانواده) نمونه‌ايي از متغيرهاي كمي هستند. كمي گسسته: به متغییری گفته می شود که بیین دو مقدار، مقدار یا عدد دیگری نباشد. مثلاٌ بعد خانوار، بررسی تعداد مراجعین یک درمانگاه در یک زمان كمي پیوسته: به متغییری که بین هر دو مقدار ، مقدار دیگری قابل تصور است. مثل وزن، قد، سن. متغیر کیفی: متغیرهایی که قابل اندازه گیری با اعداد وارقام نيست و آنها به گروههای مختلف تقسیم می‌شوند. شدت بیماری، گروه خونی، میزان تحصیلات نمونه‌ايي از متغيرهاي كيفي مي‌باشند. متغییر كيفي اسمی: نمی توان با هم مقایسه کرد. گروه خونی،جنس،نژاد متغیر كيفي رتبه ای : قابل مقایسه با هم هستند.شدت بیماری ،میزان تحصیلات .
(data)داده: اطلاعاتی که در مورد متغیر ها جمع آوری می شود را داده گویند. مراحل توصیف دادها : مراحل توصيف داده‌ها شامل موارد زير مي‌باشد. 1جدول توزیع فراوانی -2 نمودار توصیف فراوانی -3 شاخص های آماری اگر متغیری کیفی یا کمی باشد باید جدول کشید یا خیر ؟ اگر متغیر ما کیفی باشد ( کیفی اسمی ) بطور خودبخود، دسته بندی شده اند ولی اگر کمی باشد حتما قبل از کشیدن نمودار وتشکیل جدول باید دادهایمان را دسته بندی کرد
اهمیت و ضرورت نمونه گیری
پس از انتخاب موضوع تحقیق و بیان مسئله ٬یکی از تصمیمیات مهمی که در پیش روی هر پژوهشگری قرار دارد انتخاب نمونه است٬ نمونه ای که باید نماینده جامعه ای باشد که پژوهشگر قصد تعمیم یافته های تحقیق خود به آن جامعه را دارد.
اگر محقق پژوهش خود را بر تمامی افراد جامعه اجرا کند روش او سرشماری خواهد بود یعنی محقق باید تمامی افراد جامعه را تک تک مورد برسی و آزمون قرار دهد.
اما چون اکثر پژوهشگران توان و زمان اجرای پژوهش بر کل جامعه را ندارند به همین دلیل پژوهش خود را محدود به نمونه کوچکی می سازند.
تعریف جامعه
"جامعه عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدها که دارای حداقل یک صفت مشترک باشد و تعریف جامعه آماری باید جامع و مانع باشد"
تعریف نمونه گیری
"انتخاب تعدادی از افراد ٬ حوادث ٬ و اشیا ء از یک جامعه تعریف شده به عنوان نماینده آن جامعه "
اولین قدم در نمونه گیری تعریف جامعه مورد نظر است و هدف نوعی نمونه گیری است که تمام افراد جامعه جهت انتخاب شدن شانس برابر داشته باشند.
دلایل استفاده از نمونه گیری
۱- جلوگیری از اتلاف وقت محقق
۲- صرفه جویی در منابع مالی و هزینه
تعیین حجم نمونه
هر چه حجم یا اندازه نمونه بزرگترباشد میزان اشتباهات در نتیجه گیری کم میشود و بر عکس هر چه تعداد نمونه محدود باشد مقدار اشتباهات زیادتر است٬ بنابر این زمانی که محقق سطح بالاتری از اطمینان یا معنی دار بودن آماری را ملاک ارزیابی اطلاعات تحقیق خود قرار میدهد لازم است حجم نمونه او بزرگتر انتخاب شود.
لذا اگر هر عضو در جامعه مادر دقیقا مشابه عضو دیگر باشد آنگاه انتخاب نمونه ای با حجم یک عضو هم کافی است. حجم نمونه باید به اندازه ای باشد که نتایج حاصل عینا با نتایج همان مطالعه در جامعه ای که نمونه از آن انتخاب شده است برابر باشد.
در شرایط ذیل انتخاب نمونه با اندازه بزرگ ضروری است :
۱- زمانی که در تحقیق متغیرهای کنترل نشده زیادی وجود دارند
۲- هنگامیکه پیش بینی تفاوت یا همبستگی پایین است . در تحقیقاتی که انتظار داریم برای گروههای مختلف تفاوت اندکی در متغیر وابسته بدست آوریم ٬ یا در مطالعاتی که به منظور تعیین ارتباط صورت می گیرند و همبستگی پایین مورد انتظار است.
۳- زمانی که گروههای انتخاب شده باید به زیر گروههای دیگری تقسیم شوند.
۴- زمانی که جامعه مورد نظر بر اساس متغیر های مورد مطالعه نامتجانس است.اگر کاملا شبیه هم باشند انتخاب نمونه ای با حجم یک نفر کافی است.
۵- زمانی که وسیله پایایی برای اندازه گیری متغیر وابسته وجود ندارد.پایایی ابزار اندازه گیری بدان معنا است که هر گاه این ابزار در شرایط و زمانهای مختلف بکار رود ٬ آزمودنیهای یکسان دارای نمره های مشابهی گردند.

روش تحقیق(قسمت پنجم)

انواع پژوهش
پژوهش‌هاي علمي از نظر اعتبار ملاك و معيارهاي متعددي همانند نوع مسئله‌، هدف، روش جمع‌آوري اطلاعات و غيره به انواع و اقسام گوناگوني تقسيم مي‌شوند و بر اين اساس مي‌توان آنها را به عناوين مختلفي نامگذاري كرد. مهم‌ترين معيار‌هايي كه بر حسب آنها مي‌توان پژوهش‌ها را طبقه‌بندي كرد عبارتند از:
- بر اساس نوع مسئله يا مشكل؛
- بر اساس روش و ابزارهاي پژوهش؛
- بر اساس سطح تحقيق و پژوهش
- بر اساس جهت گيري طرح تحقيق
- بر اساس زمان

1- پژوهش‌هاي گذشته، آينده‌نگر و حال‌نگر
مسايلي كه مورد پژوهش قرار مي‌گيرند به اعتبار زمان وقوع به سه دسته تقسيم مي‌شوند:
الف) مسايلي هستند كه در گذشته به وقوع پيوسته‌اند؛ ( پژوهش‌هاي گذشته‌نگر)
ب) مسايلي كه در آينده به وقوع مي‌پيوندند؛ (پژوهش‌هاي آينده‌نگر)
ج) مسايلي كه در حال وقوع هستند.

2- پژوهش‌هاي بنيادي و كاربردي
از جمله طبقه‌بندي‌هاي رايجي كه در كتب روش تحقيق بسيار تكرار مي‌شود، طبقه‌بندي پژوهش به پژوهش‌هاي بنيادي و كاربردي است.
برخي ملاك اين طبقه‌بندي را هدف دانسته‌اند؛ زيرا مثلاً در پژوهش‌هاي بنيادي، هدف‌، توليد علم و دانش است؛ در حالي كه در پژوهش‌هاي كاربردي هدف، به كاربردن علم و دانش براي حل مسائل و مشكلات عملي مي‌باشد. ولي به نظر مي‌رسد اين طبقه‌بندي نيز به اعتبار نوع مسئله است؛ به اين معنا كه مسئله يا مشكلي كه مورد پژوهش قرار مي‌گيرد به دو دسته تقسيم مي‌شود: يا از مسائل علمي است كه از دل علم و دانش برآمده است يا از مسائل عملي و كاربردي است؛ يعني مسائلي هستند كه از موقعيت‌هاي عملي زندگي برخاسته‌اند. به پژوهشي كه مسئله آن مسئله علمي باشد، «پژوهش بنيادي» گويند.
به پژوهش‌هايي كه مسائل آنها مسائل عملي باشد، «پژوهش كاربردي» گويند. نتيجه پژوهش‌هاي گروه اول، توليد دانش پايه در رشته خاص است؛ ولي نتيجه پژوهش‌هاي گروه دوم توليد وسائل و ابزار‌، امكانات و خدمات و در مواردي نيز توليد دانش كاربردي است. نتيجه پژوهش‌هاي گروه دوم، كاربرد فوري و عملي دارد، ولي نتيجه پژوهش گروه اول الزاماً چنين كاربردي ندارد.
3- پژوهش‌هاي توصيفي(تعريفي) و تبييني(علّي)
مسئله‌ها از جهت اينكه به دنبال شناخت چه چيزي هستند، داراي گونه‌هاي مختلفي مي‌باشند كه دو دسته آنها از همه مهم‌تر است. اين دو دسته عبارتند از‌: مسئله يا سؤال‌هاي توصيفي (چيستي) و مسئله يا سؤال‌هاي تبييني (چرايي).
البته هر كدام از اينها نيز بر اساس ملاك‌هاي ديگر به انواع و اقسامي تقسيم مي‌شوند؛ مثلاً بر اساس اينكه توصيف بر اساس چه روشي صورت بگيرد، پژوهش‌هاي توصيفي را به چهار دسته مي‌توان تقسيم كرد كه عبارتند از: توصيف تجربي، عقلي (تحليلي)، اسناد و مداركي(ديني، عرفاني) دسته‌بندي كرد و بر همين اساس پژوهش‌هاي تبييني يا علّي را نيز مي‌توان طبقه‌بندي كرد.
مسئله تبيين، اصولا وابسته به توصيف است. ناكامي در توصيف منجر به عدم موفقيت در تبيين مي‌گردد. اگر چه مسئله ارجحيت تبيين بر توصيف، بديهي است؛ اما در بسياري از تحقيقات‌، به ويژه در پايان نامه‌هاي تحصيلي، مورد مهري واقع مي‌شود. غفلت از اين اصل و بدون توصيف عيني و دقيق به تبيين پرداختن، باعث آسيب‌پذيري مسئله تحقيق ميشود.
4- پژوهش‌هاي تطبيقي (ارزشيابي پژوهش‌هاي ديگران)
اين نوع پژوهش‌ها را در واقع مي‌توان پژوهش‌هاي درجه دوم به حساب آورد؛ زيرا در اين نوع پژوهش‌ها، پژوهش‌هاي ديگران (آرا و نظريه‌ها) مورد پژوهش قرار مي‌گيرد تا نقاط افتراق و تشابه و نقاط و ضعف آنها مورد بررسي قرار گيرد. اين نوع پژوهش در تمامي موضوعات و مسائل كاربرد دارد. پژوهش‌هاي تطبيقي همان نقد و بررسي آرا و عقايد يا نوشته‌هاي ديگران مي‌باشد.
5- پژوهش‌هاي نو(ابتكاري)، پژوهش‌هاي تكراري
به اعتبار اينكه مسئله پژوهشي‌، مسئله‌اي نو و ابداعي باشد يا اينكه مسئله‌اي نو نباشد، پژوهش‌ها به دو دسته پژوهش‌هاي «نو» و «تكراري» تقسيم مي‌شوند. البته در اين زمينه مي‌توان طبقه‌بندي‌هاي ديگري نيز داشت.
از جمله مواردي كه انجام پژوهش تكراري مانعي ندارد، در صورتي است كه پژوهش، پژوهش تمريني باشد؛ يعني هدف از انجام‌دادن پژوهش يادگيري آن است تا شناخت يك مسئله.
اما پژوهش‌هاي توليدي و نو در حقيقت، به منظور پاسخ نو به مشكلات و مسائل علمي صورت مي‌گيرد. از اين رو نتيجه تحقيق و پژوهش نو بايد توليد يك اثر علمي جديد باشد.
6- پژوهش‌ها و تحقيقات خرد‌، كلان و جامع
به‏طور كلى پژوهش و تحقيقات را مى‏توان در سه سطح به شرح زير نيز طبقه‏بندى نمود. لازم به ذكر است كه شاخصه اصلى تحقيق ارايه معادله تغيير است كه معادلات نيز به همين سه سطح تقسيم مى‏گردد:
الف) تحقيقات خرد: براى پاسخ‏گويى به موضوعات، به شكل مصداقى و موردى و حلّ يك مسئله يا موضوع از حيات بشر، با به‏كارگيرى معادلات و مدل‌هاى موجود است.
ب) تحقيقات كلان: اين نوع تحقيق هماهنگ‏سازى بين راه حل‌هاى مختلف با معادلات متفاوت و انتخاب يك معادله حاكم و اصلى نسبت به معادلات فرعى در يك علم را عهده‏دار است.
ج) تحقيقات توسعه‏اى(جامع): تكامل در ادراك، نسبت به حلّ مسائل اجتماعى را پى‏ريزى مى‏كند و در واقع، كل روش تحقيق را تغيير داده و فضاى جديد تحقيقى براى هماهنگ‏سازى در چند علم ايجاد مى‏نمايد.
امروزه در جوامع علمى در هر سه سطح تحقيقات دامنه‌دارى به طور مستمر(به ويژه كشورهاى پيشرفته) با اهداف و انگيزه‏هاى، متفاوت دنبال مى‏شود. اما هنگامى مى‏تواند به توليد علم منجر شود كه بتواند معادله درست نموده و دست كم در بيش از 60 تا 70 درصد موارد (در شرايط و محيط‏هاى مختلف و با سنن و اخلاق و آداب گوناگون) صدق نمايد و بتواند يك قاعده در پيدايش، رشد و انحلال موضوع بررسى ارائه بدهد. معادله علمى درست شده است و حتى اگر در سطح خرد هم بتواند يك معادله به معادلات موجود علوم بيفزايد در سطح جهانى مورد توجه مجامع علمى قرار مى‏گيرد.

روش تحقیق(قسمت چهارم)

برخي از مهم‌ترين فوايد پيشينه‌شناسي عبارتند از:
1ـ بررسي پيشينه، زمينه قبلي و موقعيت فعلي مسأله پژوهشي را مشخص مي‌كند. پژوهشگر از اين طريق با خاستگاه و چگونگي ظهور مسأله، روند و مراحل تحول و تطور آن آشنا مي‌شود.
2ـ آشنايي با پژوهش‌هاي قبلي در هر مسأله، موجب آشكار شدن زواياي مبهم مي‌گردد و از طرفي از دوباره كاري و تكرار جلوگيري مي‌كند.
3ـ آشنا شدن با تجارب ديگران و بهره‌گيري از آن در زمينه منابع، روش، شيوه ارزيابي و نقد و غيره از جمله فوايد ديگر پيشينه‌شناسي است.
4ـ يكي ديگر از فوايد پيشينه‌شناسي، مشخص ساختن جايگاه پژوهش جديد است. براي اينكه يك پژوهش بتواند در فرايند جمعي توليد دانش شركت كند، بايد رابطه آن با پژوهش‌هاي قبلي مشخص گردد. از اين روست كه هر پژوهشي بايد از جايي شروع شود كه پژوهش‌هاي ديگران به آنجا ختم شده است تا روند رو به رشد دانش به مسير خود ادامه دهد.
فرضيه تحقيق
فرضيه تحقيق در گرو مسأله آن است و چيزي جز پاسخ حدسي، اجمالي و اوليه محقق به مسأله نيست.
به عبارت ديگر، پاسخ اجمالي و ابتدايي به سؤالات اصلي و فرعي پژوهش است.8 يا ميتوان گفت فرضيه بيانيه اي است كه در باره روابط بين دو يا چند متغير صادر ميشود وظيفه محقق، آزمون فرضيه يعني نقد، بررسي، اثبات، ابطال و تأييد آن است. آزمون‌هاي هر فرضيه محتاج روش‌ها و ابزارهاي مناسب مي‌باشد، لذا اتخاذ روش تحقيق منوط به روشني مسأله مورد نظر است. براي انجام اين كار لازم است تعريفي از متغير و انواع آن را داشته باشيم.
متغير و انواع آن
متغير به ويژگي اطلاق ميشود كه بيش از يك ارزش به آن اختصاص داده شود و تغييرات را از فردي به فرد ديگر يا از شئ به شئ ديگر نشان ميدهد . متغير ها بطور كلي به دو دسته تقسيم ميشوند .
- متغير گسسته
- متغير پيوسته
متغير گسسته مجموعه اي از ارزش هاي معين كه به يك پديده اختصاص داده ميشود . مانند رفتارهي مصرف كننده در اولين مواجه با يك محصول
متغير پيوسته هر پديده و هر عاملي عددي ميپذيرد مانند سن استفاده كنندگان از يك محصول
متغير ها از نظر نقشي كه در تحقيق بعهده دارند به نوع ديگري تقسيم ميشوند
- متغير مستقل Independent variable
- متغير وابسته dependent variable
- متغير ناخواسته unwanted variable
متغير مستقل را محقق دستكاري، كنترل و مشاهده ميكند تا اثرش را بر آزمودني دريابد .
متغير وابسته پديده اي است كه تاثير تغييرات متغير مستقل بر آن مد نظر است.
متغير ناخواسته پديده اي است كه در حيطه تحقيق وجود داشته و بعضا" محدود كننده ادامه تحقيق بطور كامل بوده ويا بررسي متغير مستقل را دچا مشكل يا خطا ميكند .
بطور مثال در بررسي تاثير فرم كلي يك محصول بر ميزان فروش آن فرم كلي محصول متغير مستقل است ميزان فروش محصول متغير وابسته است از مد رفتن يا حضور يك محصول جديد در بازار يك متغير ناخواسته است.
انواع فرضيه
فرضيه بر اساس تعداد متغير ها به دودسته تقسيم ميشوند
فرضيه يك متغيره ؛ يعني فرضيه اي كه تنها يك عامل را بر يك عامل ديگر بررسي ميكند
فرضيه چند متغيره ؛ چند عامل را بر يك يا چند عامل ديگر بررسي ميكند .
مثلا" تاثير ميزان پيچيدگي گشتالت يك محصول بر رضايتمند مصرف كننده يك فرضيه يك متغيره است و تاثير پيچيدگي گشتالت ، سادگي استفاده و قيمت يك محصول بر ميزان فروش و رضايت مند مصرف كننده در طول اسنفاد ه از آن يك فرضيه چند متغيره است .
فرضيه جهت دار ؛ فرضيه ايست كه جهت حركت عوامل و نوع اثر گذاري عوامل در آن مشخص است.
فرضيه بدون جهت جهت اثر متغير ها مشخص نميشو ولي د فرضيه به نوعي مستتر است .
بطور مثال احتمالا" جنس مواد به كار رفته در صندلي هاي پاركها باعث وانداليسم ميشود . اين يك فرضيه جهت دار است و لي بررسي عوامل موثر بر مانداليسم يك فرضيه بدون جهت است.
فرضيه صفر يا تهي ؛ فرضيه ايست كه وجود رابطه بين دو يا چند عامل را نفي ميكند .
فرضيه مخالف
اين امر در خصوص گزينش اطلاعات نيز صدق مي‌كند. كفايت، شايستگي و ارتباط اطلاعات بر حسب مسأله تحقيق، معين مي‌شود.
نتايج قطعي و دقيق حاصل از آزمون فرضيه، به نظريه ختم مي شود؛ لذا بين فرضيه و نظريه تفاوت زيادي بوده و نبايد با يكديگر خلط شوند. انتخاب چارچوب نظري و تدوين فرضيه تحقيق نيازمند آشنائي با انواع تحقيق و روشهاي تحقيق مختلف با توجه به موضوع تحقيق ميباشد در ادامه به تقسيم بندي هاي رايج تحقيق و پژوهش از نظر نوع مسئله، هدف، روش جمع آوري اطلاعات، زمان تحقيق، جهت گيري طرح تحقيق و .. اشاره خواهد شد

روش تحقیق(قسمت سوم)

ب) منابع كشف مسأله پژوهشي
براي انتخاب و كشف مسأله پژوهشي، منابع متنوع و فراواني وجود دارد كه در ادامه، به برخي از منابع متعارف و قابل دسترس اشاره خواهيم نمود:
1- زندگي تحصيلي و اجتماعي
تجارب زندگي تحصيلي يا اجتماعي مي‌تواند يكي از مهم‌ترين منابع كشف مسأله پژوهشي باشد. مثلاً يكي از مسائلي را كه در دوران تحصيل مطرح مي‌شود و در هيچ كتابي براي آن پاسخ مناسبي نيافته باشد، به عنوان مسأله پژوهشي اوليه انتخاب مي‌كند كه در واقع يك مسأله علمي است يا يكي از مشكلات، شبهات و سؤالاتي را كه در اين زمينه در اجتماع مطرح و در حد دانش و توانايي پژوهشگر است به عنوان يك مسأله پژوهشي مطرح كند.
2- منابع و متون علمي و پژوهشي
يكي از راه‌هاي كشف مسأله يا مسائل پژوهشي، رجوع به منابع و متون علمي و پژوهشي رشته خود است كه اين منابع سرشار از دلالت‌ها و نشانه‌هاي مسأله‌يابي هستند، مي‌تواند مسأله مورد علاقه خود را كشف نمايد. بعضي از اين منابع عبارتند از:
- منابع و متون پژوهشي: رساله‌هاي علمي موجود و مقالات مختلف از اين قبيل مي‌باشند، به ويژه اينكه در پايان رساله‌هاي علمي و در برخي مقالات، مسائل پيشنهادي زيادي وجود دارد كه محقق مي‌تواند يكي از مسائل متناسب با علاقه و نياز خود را انتخاب نمايد.
- كتب و منابع درسي هر رشته: با مطالعه كتب و منابع درسي خويش، موضوعات و مسائل زيادي را استخراج نمايد، به ويژه در صورتي كه با مطالعه آن‌ها رخنه‌هايي كه در زمينه آن موضوع علمي وجود دارد پيدا نمايد.
- منابع و متون اطلاع رساني: كتاب‌نامه‌ها، نمايه‌ها، چكيده پايان نامه‌ها، مجلات علمي، مجلات نمايه‌اي، از جمله منابع اطلاع‌رساني هستند مي‌توان در زمينه جستجوي مسأله پژوهشي بهره جست.
3- مراكز تحقيقاتي و پژوهشي:
برخي از مراكز پژوهشي، وظيفه شناسايي نيازهاي پژوهشي و تعيين اولويت‌هاي پژوهشي در زمينه‌هاي مختلف را بر عهده دارند. با رجوع به آن مراكز و آشنايي با نيازهاي پژوهشي آنها و با توجه به تخصص خويش، مي‌توان موضوع و مسأله متناسبي را براي تحقيق و پژوهش برگزيد.
4- رجوع به اساتيد و پژوهشگران
در استفاده از منابع ديگر مي‌توان از اساتيد و ديگر پژوهشگران نيز كمك گرفت. در صورتي كه نتوان از ديگر منابع كمك گرفت، ناچار بايد به اساتيد و پژوهشگران رجوع شود. البته بايد سعي شود در انتخاب مسأله، كمتر از ديگران كمك گرفت؛ زيرا مسأله‌يابي، خود يكي از فعاليت‌هاي پژوهشي است كه بايد پژوهشگر با آن آشنا شود

ج) تجزيه و تحليل مسأله (تبديل مسأله كلي به مسأله پژوهشي)
معمولاً مسائل در آغاز پژوهش شكلي كلي و گسترده دارد. از اين رو بايد آن را محدود و مشخص ساخت يا آن را به مسأله‌هاي پژوهشي مناسب تبديل نمود. به عبارت ديگر، مسأله كلي بايد تجزيه و تحليل شده و تمام مسائل آن روشن شود، آنگاه يكي از مسائل آن به عنوان مسأله پژوهشي انتخاب شود، در غير اين صورت نمي‌توان پژوهش علمي انجام داد. حركت اول پس از انتخاب موضوع، تجزيه آن به مسأله يا مسائل جزيي و پژوهشي است.
چند نكته كلي در زمينه تجزيه و تحليل مسأله:
1ـ ابتدا بدون رجوع به هر نوع منبعي و پيش از آنكه ديگران ذهن شما را در قالب‌هاي خاصي جهت دهند، خودتان تا آنجا كه مي‌توانيد، مسأله كلي را تجزيه كنيد. براي بهره‌گيري از تجارب ديگران، بعد از اينكه خودتان عمل تجزيه را انجام داديد، فرصتي را براي بهره‌گيري از تجارب ديگران در نظر بگيريد.
2ـ خلاقيت و جوشش فكري قابل پيش‌بيني نيست و زمان و مكان ندارد؛ از اين رو سعي كنيد هر نوع سؤالي كه پيرامون مسأله به ذهن شما خطور مي‌كند را به سرعت يادداشت كنيد.
3ـ تجزيه مسأله، كار زمان‌بري است؛ لذا زمان كافي به اين امر اختصاص دهيد.
4ـ ذهن خود را بسته و محدود نكنيد، بلكه آن را آزاد بگذاريد و در عين حال بر مسأله متمركز سازيد.
5ـ‌ سؤال يا مسائل عجيب و غريب را ناديده بگيريد، آنها را يادداشت كنيد.
7ـ در حين فرايند به دنبال سازمان‌دهي و مرتب‌سازي سؤالات نباشيد.
8ـ در هر زمينه‌اي كه علاقه داريد، تجزيه را ادامه دهيد. مسأله كلي همانند مواد شيميايي است كه قابل تجزيه به مولكول‌هاست و مولكول‌ها نيز به اتم‌ها تجزيه مي‌شوند. مهم‌ترين اقدام در فرايند تجزيه اين است كه به ريزترين سؤالات يا در واقع به سؤالات اتمي دست بيابيم.
9ـ از انواع سؤالات از جمله سؤالات توصيفي و تعريفي (چيست؛ چگونه است؛ چه رابطه‌اي وجود دارد و چه تفاوتي وجود دارد؟) و سؤالات تبييني و توجيهي (چرا و به چه دليل و....؟) استفاده كنيد.
10ـ براي تكميل تجزيه از تجارب و انديشه‌هاي ديگران نيز استفاده كنيد و از منابع و در صورت امكان از افراد مختلف استفاده كنيد.
د)تعيين مسأله پژوهش
پس از تجزيه ابعاد و جوانب موضوع، بايد با توجه به ملاك‌هاي ضروري مسأله پژوهشي را كه داراي دامنه و قلمرو مشخصي است، براي پژوهش انتخاب نمود.
با تعيين مسأله پژوهشي و تجديد سؤالات آن، زمينه براي انجام اقدامات بعدي پژوهشي (تعريف و شناخت مسأله) فراهم مي‌شود و اين امكان به وجود مي‌آيد كه در مسأله پژوهشي انتخاب شده تغييراتي به وجود بيايد.
هـ) ارزيابي اوليه از مسأله انتخاب شده
بعد از تبديل مسأله كلي به مسأله پژوهشي و تعيين محدوده و قلمرو آن، پژوهشگر بايد به ارزيابي عيني مسأله انتخاب شده بپردازد تا اطمينان يابد كه مسأله پژوهشي گزينش شده، مسأله مناسبي است. معيارها و ملاك‌هاي ارزيابي، همان معيارهاي انتخاب مسأله است. (مشخص و معين بودن، داراي ارزش پژوهش، وجود علاقه و توانايي انجام پژوهش، وجود متون و منابع تحقيق، تازگي موضوع، برخورداري از اهميت و اولويت، وجود فرصت و زمان كافي براي انجام پژوهش و....)
و) شناخت و بيان مسأله پژوهش
حل هر مسأله‌اي متوقف بر شناخت دقيق آن مسأله است تا تصور روشني از مسأله مورد پژوهش نداشته باشيم و ندانيم درباره چه چيزي پژوهش مي‌كنيم، نمي‌توانيم به درستي به حل آن مسأله دست يابيم.

به طور كلي بعد از انتخاب مسأله، پژوهش دو مرحله اساسي دارد:
1ـ مرحله تشخيص و شناخت مسأله
2ـ مرحله حل مسأله
حل مسأله در صورتي ممكن خواهد بود كه آن را خوب بشناسد و تعريف كند، به همين دليل يكي از گام‌هاي اساسي پژوهش و در عين حال سخت‌ترين مراحل، مرحله شناخت مسأله است. با شناخت مسأله، مي‌توان ابزارها، منابع و روش مناسب حل آن را به دست آورد.
براي شناخت مسأله پژوهشي، اموري بايد مورد شناسايي دقيق قرار گيرد كه در ذيل به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
1ـ تعريف مسأله پژوهش
مسأله بايد واضح و روشن باشد. تعريف، شاخص اصلي مسير پژوهش به حساب مي‌آيد. تعريف به صورت‌هاي مختلفي ارائه مي‌گردد، نظير تعريف لغوي، اصطلاحي، توصيفي، تحليلي و ... البته بايد توجه داشت كه در پژوهش‌هاي علمي در اكثر موارد تعريف لغوي مشكلي را حل نمي‌كند، از اين رو پژوهشگر بايد به تعريف تحليلي بپردازد.
2ـ شناخت زمينه علمي يا عملي مسأله
پژوهشگر بايد مسأله بودن يك مسأله را نشان دهد و اگر مسأله يك مسأله علمي است، زمينه‌هاي آن را معرفي نمايد تا مشخص شود به كدام دانش و علوم وابسته است. آشنايي با سابقه و پيشينه مسأله‌ها ما را در اين زمينه ياري مي‌دهد.
3ـ شناخت ابعاد و جوانب مسأله
پس از انتخاب مسأله و تبديل مسأله كلي به مسأله پژوهشي، بايد خود مسأله پژوهشي كاملاً تجزيه شود تا مشخص گردد كه سؤال‌هاي پژوهش چيست و پژوهشگر بايد به دنبال كدام اطلاعات بگردد؟ براي تجزيه كامل مسأله پژوهشي، بايد لااقل به مطالعه پيشينه پژوهش نيز پرداخت.
4ـ شناخت اهداف پژوهش
اهداف پژوهش تا حدودي تابع نوع پژوهش مي‌باشد و پژوهشگر با توجه به نوع پژوهش بايد به صورت صريح براي خود اهداف را مشخص نمايد.
5ـ شناخت پيشينه پژوهشپژوهش از جمله فعاليت‌هاي علمي است كه هويت جمعي دارد. به عبارت ديگر، پژوهش‌ها در صورتي ثمربخش و مفيد خواهند بود كه پژوهشگران با يكديگر در فرايند توليد علم مشاركت داشته باشند؛ پژوهشگر قبلي زمينه را براي پژوهشگر بعدي آماده كند و اين روند ادامه پيدا كند تا از طريق دانش توليد شده به وسيله فرد فرد پژوهشگران در كنار يكديگر قرار گرفته و مرزهاي دانش را به تدريج توسعه و گسترش دهد. از اين رو مطالعه و بررسي پيشينه پژوهش امري لازم و ضروري است.

روش تحقیق(قسمت دوم)

الف) انتخاب مسأله پژوهشي
مهم‌ترين و اولين مرحله در اجراي يك پژوهش، انتخاب مسأله پژوهشي است و تمام فعاليت‌هاي محقق و پژوهشگر بر پايه آن شكل مي‌گيرد. در هر رشته‌اي مسائل و موضوعات بسياري وجود دارد كه نياز به پژوهش دارد، اما هر پژوهشگري بايد بر اساس ملاك و معيارهايي دست به انتخاب بزند و مسأله پژوهشي مناسبي براي پژوهش خود انتخاب كند. هر مسأله‌اي براي هر پژوهشگري و در هر زمان و مكاني مسأله مناسبي نيست.
در انتخاب مسأله پژوهشي اصول و ويژگي‌هايي بايد مورد توجه جدي محقق و پژوهشگر قرار گيرد كه در اينجا به برخي از مهم‌ترين آنها اشاره خواهيم كرد:
يك) تناسب با توانايي پژوهشگر
دانش و مهارت‌هاي تخصصي محقق، در شناسايي و صورت بندي مسأله پژوهشي و انجام دادن پژوهش، نقش بسزايي دارد و بدون داشتن شناخت و تخصص لازم و كافي، نمي تواند پژوهش را به انجام برساند. از اين رو لازم است قبل از انتخاب موضوع خاص توانايي خود را بسنجد و در صورت توانايي و قدرت علمي، به پژوهش بپردازد.
وقتي از محقق خواسته مي‌شود درباره مسأله‌اي كه چندان بدان علاقه و دلبستگي ندارد پژوهش ارائه دهد، بالطبع او نيز بيشتر به رضايت سفارش‌دهنده مي‌انديشد تا فرايند و برايند كار خويش و به همين دليل تحقيقات سفارشي و كنترل شده غالباً مصنوعي و ناقص است؛ زيرا همه همت و استعداد محقق را به خود معطوف نمي‌كند.
همچنين پژوهشگري كه تسلط كافي به زبان بيگانه ندارد نبايد موضوعاتي را انتخاب كند كه منابع مهم آن موضوعات به زبان بيگانه نگارش يافته است.
دو) نو و بديع بودن
از ويژگي‌هاي مسأله پژوهشي، نو بودن آن است؛ چرا كه هدف پژوهش، شناخت يك امر ناشناخته يا حل يك مشكل حل نشده است و در صورتي به فعاليت علمي ما پژوهش گفته مي‌شود كه مسأله پژوهشي مسأله‌اي باشد كه تا كنون كسي پيرامون آن پژوهش نكرده باشد يا اينكه اگر پژوهشي انجام گرفته، به صورت كامل انجام نگرفته و برخي از جنبه‌هاي مسأله هنوز مجهول باشد. در غير اين صورت، دوباره‌كاري و تكراري‌شده و موجب اتلاف وقت گشته و هزينه‌هايي بي‌فايده‌ در بر خواهد داشت. البته در مواردي كه هدف از پژوهش، تمرين و يادگيري يا نقد و بررسي يا انجام پژوهش به روش جديد باشد، تكرار پژوهش قابل توجيه است. علاوه بر اين، بسياري از موضوعات بررسي شده قديمي كه بر مبناي آن زمان، مورد تحقيق قرار گرفته است، مي تواند مجدداً مورد پژوهش قرار گيرد.
پژوهشي كه در شيوه، سمت و سو و يا در پرداخت آن، نوآوري نباشد، تكرارگويي و بيهوده‌سرايي است. بر هر نوشته و تحقيقي هرچند در شكل ارائه‌اش بايد نسيمي از ابتكار وزيده باشد ؛ يعني حتي اگر تأليفي سراپا پس گفته‌هاي ديگران باشد، اما به هنگام و در جاي خود احيا شود، حظي از ابتكار در او است.
سه) معين و مشخص‌بودن
مسأله پژوهشي بايد صريح و بدون ابهام بوده و حد و مرز مشخصي داشته باشد؛ در غير اين صورت قابليت پژوهش نخواهد داشت. بسياري از مسائلي كه در نتيجه مواجهه با امور ناشناخته در ذهن ما پديدار مي‌شوند، شكلي جامع و كلي دارند؛ يعني گر چه در ظاهر يك مسأله به نظر مي‌آيد ولي در واقع مسأله‌اي بسيار گسترده و جامع است، به گونه‌اي كه مسائل بسيار زيادي را در خود جاي داده است. به عنوان نمونه، موضوعاتي نظير نماز، ايمان، عدل، امامت، انسان و.... بسيار كلي هستند و مسائل زيادي در آنها وجود دارد؛ لذا اينگونه موضوعات قابليت پژوهش علمي را ندارد. تبديل مسأله كلي به مسأله پژوهشي يا مسأله مشخص از جمله اقداماتي است كه بايد در اين مرحله انجام گيرد. مثلاً در موضوع " ايمان" مسأله" نقش ايمان در كاهش افسردگي" از مسائل معين و مشخص بوده كه قابليت تحقيق و پژوهش علمي را دارد.
به ديگر سخن، مسأله پژوهشي مي‌تواند ابعاد متعددي داشته باشد و پژوهشگر نيز با محدوديت‌هاي مختلفي، همچون توان علمي محدود، فرصت زماني معين و.... مواجه است و همچنين از ويژگي‌هاي يك پژوهش مطلوب، ژرف نگري و عمق محتوا است؛ لذا براي اجتناب از سطحي‌نگري، پراكنده‌گويي، كلي‌گويي، خلط مباحث و برخورداري پژوهش از عمق و ژرفاي لازم، بايد حيطه و قلمرو مسأله با ضميمه كردن قيد يا قيودي به آن، مشخص شود.
چهار) مورد علاقه پژوهشگر بودن
فرايند پژوهش، مستلزم كوشش مستمر و همه جانبه است و تنها كساني مي‌توانند با تمام وجود به فعاليت بپردازند كه به مسأله پژوهشي علاقه‌مند باشند.
پنج) متناسب بودن با امكانات و شرايط
براي انجام هر نوع پژوهشي نيازمند امكانات و شرايطي هستيم، مثلاً در زمينه پژوهش‌هاي اسناد و مداركي مثل پژوهش‌هاي ديني و تاريخي، نيازمند منابع و متوني است كه بتواند از طريق آن‌ها اطلاعات لازم را جمع آوري كند يا در پژوهش‌هاي آزمايشي، پژوهشگر نيازمند ابزار و تجهيزاتي براي آزمايش است.
شش) داراي اهميت و اولويت پژوهشي
مسأله پژوهشي بايد ارزش و اهميت پژوهش را داشته باشد يا به عبارت ديگر، حاصل پژوهش ثمره‌اي داشته باشد و بتواند پاسخگوي يكي از نيازهاي اجتماعي يا علمي باشد. ممكن است مسأله پژوهشي موضوعي جديد باشد، ولي داراي اولويت پژوهشي نباشد. از اين رو صرفاً عواملي همچون جديد بودن، ارضاي حس كنجكاوي و علايق شخصي، نمي‌تواند عواملي كافي براي انتخاب يك موضوع باشند. بنابراين علاوه بر عوامل مذكور، عوامل ديگري مانند نيازهاي جامعه، ضرورت‌ها، توقعات، انتظارات و ترجيح تعهدات اجتماعي بر علايق شخصي، كه در اثبات اولويت پژوهشي يك موضوع دخيل هستند نيز بايد توجه نمود. به عنوان نمونه، تمامي آثار استاد شهيد مطهري از جمله نوشته‌هايي است كه رفع نيازهاي فكري جامعه اسلامي و پاسخگويي به پرسش‌ها و رعايت اولويت پژوهشي در آنها مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به اهميت انتخاب مسأله پژوهشي و لزوم دقت در آن، مناسب است به برخي نكات مهم ديگر در اين زمينه اشاره كنيم تا در انتخاب مسأله دچار خطا نشويم:
- مسأله‌اي را بدون تحليل جنبه‌هاي مختلف آن، شتاب‌زده انتخاب نكنيم.
- قبل از انتخاب مسأله پژوهشي، روش اجراي تحقيق را مشخص نماييم.
- بدون مطالعه منابع مرتبط با موضوع مورد نظر، اقدام به انتخاب مسأله پژوهشي ننماييم.

روش تحقيق(قسمت اول)


چكيده
اين نوشتار برآنست تا به مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مفاهیم و اصطلاحات در حوزة تحقیق و پژوهش بپردازد. مفاهیمی که دانستن آنها تأثیر مستقیم در امر پژوهش دارد. پژوهشگری که از مفاهیمی نظیر پژوهش علمی، مسأله، موضوع،روش تحقيق، چکیده، فرضیه و... درک درست و صحیحی نداشته باشد، هر چند هم متخصص در یک علم باشد، نمی‌تواند تولید علم کند و توان نوآوری در آن علم را نيز نخواهد داشت.
مقدمه
‌نخستين گام براي فراگيري و آشنايي با يك رشته علمي و يا مهارت عملي در آن، آشنايي با اصطلاحات و مفاهيم خاصي است كه در آن رشته علمي متداول است؛ يعني واژه‌هاي مخصوصي كه صاحب نظران و پديدآورندگان آن فن به تدريج در طول ساليان دراز آنها را براي معاني و مقاصد خاصي وضع كرده و بكار برده‌اند.
اصطلاحات هر علمي در واقع كليدهايي است كه اگر در اختيار پژوهشگر باشد به خوبي مي‌تواند دربهاي ناگشوده معاني مورد نظر از نوشتارها و گفتارهاي مربوط به آن دانش و فن را بگشايد و حقايق مورد نظر نويسنده و گوينده را به روشني دريابد.
روش تحقيق و پژوهش نيز از اين امر مستثنا نبوده و در آن ، مفاهيم و اصطلاحات مهمي وجود دارد كه عدم شناخت آنها و همچنين عدم درك تفاوت آنها، موجب ابهام و سردرگمي در مقام عمل مي شود. مثلاً تفاوت اصطلاح چكيده و خلاصه يا نتيجه، براي اغلب پژوهشگران تازه‌كار و حتي براي برخي محققين باسابقه نيز هنوز حل نشده است. لذا در اين مقاله سعي شده است به برخي از واژه‌ها و اصطلاحات رايج وكليدي در پژوهش و تفاوت آنها با همديگر بپردازد.

1- پژوهش و تحقيق
واژه پژوهش(Research) و مترادف‌هاي آن مانند جستجو، تحقيق، تفحص و ... از فعاليت‌هاي علمي انسان است؛ كه هدف آن شناختن امور ناشناخته است. اين واژه در زبان عاميانه به همه شكل‌هاي مختلف فعاليت علمي اطلاق مي‌گردد، نظير دقت در گفته‌هاي ديگران، بررسي‌هاي ساده درباره افراد، اشياء و پديده‌ها ، مطالعه يك روزنامه، مطالعه كتب توسط دانش آموز، بازجويي‌هاي يك مأمور انتظامي يا يك بازپرس، دقيق‌ترين تحقيقات دانشمندان و... اين معنا از پژوهش ناظر به تمام فعاليت‌هاي جستجوگرانه‌اي است كه انسان در برخورد با يك مشكل انحام مي دهد، خواه روشمند باشد يا غيرروشمند، و خواه نتايج آن معتبر باشد يا نباشد. اين معنا از پژوهش، ناظر به مطلق جستجو مي‌باشد.2
اما در زبان علمي، تعاريف زيادي از مفهوم پژوهش ارائه شده است كه متأسفانه بيشتر اين تعاريف با نگرش پوزيتويستي به علم است؛ نگرشي كه علم را تنها علم تجربي مي‌داند؛ حتي كتبي كه در زمينه روش تحقيق در علوم انساني نگاشته شده‌اند با يك ديدگاه انحصاري، علم و پژوهش را منحصر به پژوهش و علم تجربي مي دانند، در حالي كه انسان درباره پديده‌هاي مختلف جهان هستي، اعم از مادي و غيرمادي ، گذشته و آينده سؤالاتي دارد كه بدون ترديد نمي‌توان با پژوهش تجربي درباره آنها به شناخت رسيد؛ لذا بهترين تعريف، تعريفي است كه به زواياي مختلف آن توجه شود. در ذيل به چند تعريف مناسب اشاره مي‌كنيم:
"پژوهش عبارت است از فرايند منظم جمع‌آوري و تجزيه و تحليل اطلاعات براي اهدافي معين" 3.
اين تعريف به اركان اساسي پژوهش، يعني فرايند بودن، روشمند بودن، جمع آوري اطلاعات و تجزيه و تحليل آن اشاره نموده است.
در تعريف ديگر آمده است:
«پژوهش، پردازش اطلاعات است، با فرايند نظام‏مند، متعلق به گستره خاصي از علوم، داراي هويت جمعي و متضمن نوآوري».4
با توجه به تعريف فوق مي‌توان ويژگي‌هاي يك تحقيق و پژوهش را برشمرد:
الف) پژوهش نوعي فرآيند است نه امري دفعي. به عبارت ديگر، فعاليت پژوهشي همانند خط مستمري بوده متشكل از نقاط مرتبط به هم؛ لذا اين فرآيند بايد داراي انتظام خاصي باشد، يعني ضابطه‌مند، قانون‌مند و قاعده‌مند باشد.
ب) در پژوهش، پردازش(تجزيه و تحليل) لازم است و صرف جمع‌آوري اطلاعات، پژوهش به حساب نمي‌آيد.
ج) داده‌ها و يافته‌ها در پژوهش بايد صلاحيت و قابليت پردازش را داشته باشند ؛ لذا واژه «اطلاعات» در تعريف به معناي يافته‌ها و داده‌هاي قابل پردازش مي‌باشد.
د) از ديگر ويژگي‌هاي پژوهش، تعلق آن به گستره خاصي از علوم با توجه به هويت جمعي آن است. مراد از تعلق به گستره خاص، آن است كه هر تحقيق استاندارد به يكي از رشته‌هاي علوم تعلق دارد و عضوي از مجموعه پژوهش‌هاي آن علم مي‌باشد. يك مطالعه نظام‌مند در واقع نقطه‌اي است در تاريخ علم معين به گونه‌اي كه از تحقيقات پيشين متأثر و بر تحقيقات پسين مؤثر است كه اين تأثير و تأثر به خاطر هويت جمعي داشتن آن است.5
هـ) از ويژگي‌هاي پژوهش، نوآوري است. مراد از نوآوري، تأثيرگذاري در تاريخ آن علم است نه در مقياس دانسته‌هاي خود محقق؛ لذا پژوهش بايد با محوريت توليد علم باشد.6
از آنجا كه پژوهش يك فرآيند داراى سامان و نظام است كه مراحل مختلف و به هم پيوسته‏اى دارد، موفقيت در هر مرحله، منوط به موفقيت در مرحله پيشين مي‌باشد. مهم‏ترين خصلت اين فرآيند، زايايى، بارورى و توليد است. پژوهش فرايندى است كه به نوآورى مى‏انجامد. ملاك نوآورى، گستره و شاخه‏اى از علوم است كه پژوهش به آن متعلق مى‏باشد و هدف از تحقيق و پژوهش‌، توليد فكر، علم و دانش جديد است؛

1. مسأله پژوهشي
اولين و مهمترين مرحله در هر پژوهش، انتخاب و شناخت مسأله پژوهشي است. چنانچه پيش‌تر گفته شد، واژه «مسأله» (Problem) به چيزي اطلاق مي‌شود كه براي ما ناشناخته و مجهول باشد. از آنجا كه امور ناشناخته همواره براي ما نوعي دشواري يا مشكل ايجاد مي‌كند، به مسأله، «مشكل» نيز گفته مي‌شود. گاهي به جاي واژه مسأله، سؤال نيز به كار برده مي‌شود؛ زيرا مواجهه با امور ناشناخته در ذهن ما سؤالاتي به وجود مي‌آورد. به مسأله پژوهشي؛ «موضوع» نيز گفته مي‌شود.
در امر پژوهش و تحقيق، مسأله، غير از سؤال و پرسش است؛ چون پرسش لزوماً مسبوق به مطالعه نظام‌مند نيست؛ بلكه مواجهه با امر مبهمي است كه پاسخ آن را فراموش كرده باشيم يا اصلاً امر مشكلي نباشد و ابهام آن صرفاً به مقام يادگيري متعلق است؛ در حالي كه مسأله، معضله و مشكله‌اي است كه نيازمند مطالعه نظام‌مند و پاسخ نيازمند پژوهش است، نه آموزش.
مسأله برخلاف پرسش، به همراه دو مطالعه نظام مند است: مطالعه سابق براي طرح مسأله و مطالعه لاحق كه سبب حل آن مي‌گردد. از اين رو حل مسأله نوعاً بايد به توليد علم ختم شود؛ در حالي كه يافتن پاسخ يك سؤال، لزوماً به توليد علم نمي‌انجامد. به عبارت ديگر اگر به پرسش‌ها و ابهاماتي كه براي خودمان و يا ديگران مطرح مي‌شوند دقت كنيم، مي‌توانيم آنها را به دو دسته كلي تقسيم نماييم. تفاوت اصلي اين دو گروه، در اين است كه برخي از پرسش‌هاي ما به خاطر جهالت و بي‌اطلاعي به وجود مي‌آيند؛ يعني چون چيزي درباره يك موضوع نمي‌دانيم، آن را مي‌پرسيم تا در آن باره اطلاع كسب كنيم. اين گونه پرسش‌ها را اصطلاحاً «سؤال» مي‌ناميم. اما برخي از پرسش‌ها هستند كه بر اثر دانايي و اطلاعات قبلي ما ايجاد مي‌شوند. به عبارت ديگر، تا وقتي درباره يك موضوع چيزي نمي‌دانيم و يا اصلاً به آن موضوع توجه نداريم، پرسشي هم در رابطه با آن به ذهنمان نمي‌رسد؛ ولي همين كه كليه اطلاعات موجود درباره آن مطلب را به دست آورديم، تازه در تحليل‌ها و مقايسه‌ها و كشف ارتباطات مربوط به آن موضوع، پرسش‌هاي جديدي برايمان مطرح مي‌شود. اگر بتوانيم پاسخ اين پرسش‌ها را با پرسيدن از ديگران و يا مطالعه و استفاده از منابع، به دست آوريم، معلوم مي‌شود كه اين پرسش‌ها نيز بر اثر جهالت ما و يا نقص در اطلاعاتمان ايجاد شده و در واقع، ما «سؤال» داشته‌ايم. اما اگر پاسخ پرسش‌هاي جديد ما، نزد هيچ كس و در هيچ جا وجود نداشته باشد، ما با دغدغه و مشكلي مواجه مي‌شويم كه خودمان بايد به دنبال حل آن باشيم. اين گونه پرسش‌ها را اصطلاحاً «مسأله» مي‌گوييم.
تفاوت مسأله با موضوع به كليت و عدم كليت برمي‌گردد. از ويژگي‌هاي مسأله پژوهشي، جزيي و محدود بودن دامنه و قلمرو آن است، در حالي كه موضوع، امري كلي و گسترده بوده و خود داراي مسايل فراواني است. حركت محقق در تحقيق بايد عمقي و طولي باشد نه سطحي؛ لذا هر اندازه، شعاع يك مسأله محدودتر و جزيي‌تر باشد، عمق پژوهش نيز بيشتر خواهد شد. مثلاً «بررسي مشكلات جوانان» موضوعي بسيار كلي و گسترده است كه اولاً زير مجموعه علوم مختلفي قرار مي گيرد كه تحقيق در آن، نيازمند تخصص‌هاي زيادي است كه تنها راه پژوهش در اين امر، انجام كار گروهي و متشكل از متخصصين مختلف مي باشد. ثانياً نتايج به دست آمده، بسيار سطحي بوده و علمي و تخصصي نيست و فاقد هر گونه نوآوري خواهد بود. حتي بررسي يك بعد از ابعاد موضوع فوق، مثل« بررسي مشكل ازدواج جوانان» نيز، داراي ابعاد ديگر و مسائل مختلفي بوده وخيلي كلي است و قابليت پژوهش، جهت توليد علم و به صورت مسأله‌محوري را ندارد. براي تحقيق در چنين موضوعاتي، بايد به مسأله جزيي‌تري مانند«عوامل بالارفتن سن ازدواج در ده سال اخير» و... پرداخت و يا در موضوعاتي نظير «تاريخ هنر ايران» نيز كه عنواني كلي است، مي‌توان در مسأله «نقش نهضت هنر و پيشه اروپا در هنر ايران» به عنوان مسأله پژوهشي تحقيق نمود.
با توجه به آنچه گفته شد، مسأله پژوهشي بايد داراي سه ويژگي اساسي زير باشد:
1ـ مجهول بودن؛ 2ـ مشكل بودن؛ 3ـ محدود و جزيي بودن.
البته بايد ويژگي‌هاي ديگري در انتخاب مسأله مورد توجه قرار گيرد، مسائلي مانند: متناسب بودن با توانايي محقق، نو و بديع بودن، واضح و متمايز بودن، متناسب بودن با امكانات و شرايط، داراي اولويت و اهميت، مورد علاقه پژوهشگربودن و...
مسأله با مباني نيز تفاوت دارد. مباني تحقيق (مقدمات و مفاهيم به طور كلي) در واقع پيش‌فرض‌هاي تحقيق‌اند و محقق بايد صرفاً به بيان ديدگاه‌ها و موضع خود در خصوص آنها بسنده كند و از هر گونه تفصيل و يا تحقيق خودداري نمايد و هرگز مباني را به مسأله تبديل نكند.7 مثلاً در تحقيق «نقش حركت هنري هنر و پيشه در هنر ايران» صرفاً به بيان مختصر و كوتاه نهضت هنر و پيشه فلسفه آن و نگاهي مختصر به هنر هاي هم عصر آن در ايرا ن بسنده كند.

براي مثال، تا زماني كه كسي به افتادن اشيا به سمت پايين توجه نمي‌كرد، هيچ پرسشي نيز در اين رابطه مطرح نبود. اما ـ آن گونه كه مشهور است ـ وقتي نيوتون به اين موضوع توجه كرد، و اطلاعات جامع خود را در كنار آن قرار داد، اين پرسش براي او مطرح شد كه چرا يك سيب وقتي از درخت جدا مي‌شود، به جاي حركت به سمت پايين، به سمتي ديگر حركت نمي‌كند؟ اينجا بود كه يك «مسأله» براي او مطرح شد. مسأله‌اي كه پاسخ آن را كسي نمي‌دانست و او در هيچ كتاب و منبعي نمي‌توانست راه حل و پاسخ آن را بيابد. دقيقاً در چنين جايي است كه تحقيق و پژوهش، نقش خود را پيدا مي‌كند.
گاهي در كتب و منابع روش تحقيق به جاي عنوان مسأله پژوهشي عنوان موضوع تحقيق به كار مي رود كه هر دو عنوان يادشده به معناي چيزي است كه تحقيق و پژوهش درباره آن انجام مي‌گيرد. بنابراين تفاوت اساسي با يكديگر نداشته و مراد همان مسأله است، اما از آنجا كه هر تحقيقي در واقع براي حل مشكل و پاسخ به مسأله معيني صورت مي‌گيرد و عنوان "مسأله پژوهشي" اين واقعيت را به طور شفاف منعكس مي‌نمايد؛ از اين رو در نوشته حاضر عنوان"مسأله پژوهشي" را بر عنوان "موضوع تحقيق" ترجيح داده‌ايم.
در مورد مسأله پژوهشي مراحلي بايد مد نظر قرار گيرد كه به شرح ذيل مي‌باشد:
الف- انتخاب مسأله پژوهشي؛
ب- منابع كشف مسأله پژوهشي؛
ج- تجزيه و تحليل مسأله (تبديل مسأله كلي به مسأله پژوهشي)؛
د- تعيين مسأله پژوهشي؛
ر- ارزيابي اوليه از مسأله انتخاب شده؛
- شناخت و بيان مسأله پژوهشي. (تعريف مسأله مورد نظر، شناخت اهداف، ابعاد و پيشينه مسأله)

۱۳۸۷ آذر ۵, سه‌شنبه

روانشناسي احساس وادراک (قسمت آخر)

مهم‌ترين اهداف كاربران در سه سطح
ما به طور واضح براي فهميدن نياز كاربران در هر يك از سطوح پردازش و تبديل آن مفاهيم به شرايط روشن و نهايتاً تعديل شرايط به مسيرهاي روشني براي توسعه طرح ، نيازمند شيوه‌هاي خوب هستيم.
در وحلۀ نخست حداقل يكي از اين سطوح پردازش بايد وجود داشته و به نسبت كاربرد آن در محصول مطابق روز توسعه يابد، اين روش بصورت كاربردی در وهله اول بر روی روي سطح رفتاري تأكيد دارد.
ما مي‌توانيم از روش‌هاي طراحي آلن كوپر[1]، که مستقيماً بر روی هدف متمرکز شده و شخصيت ها ، اهداف و سناريوها را برای حل مشكلات طراحی غریزی، رفتاري و فکری بکارمیگیرد ، استفاده نمائیم.
اغلب فعالان در زمینۀ طراحی UX با مفهوم شخصيت يا پرسونا [2] که تركيبي از معيارهاي كاربر که در خلال مصاحبه‌ها و مشاهده‌ها جمع‌آوري می شود بوده و ما آن را از جمع آوری داده‌هاي رفتاري گروه استفاده کننده مي‌سازيم ، آشنا هستند .
ما به شخصيت‌هاي مورد نظرخود، اسامی ، چهره یا هیات ظاهری و ويژگي‌هاي شخصيتي ای را می دهیم تا تصوری از كاربر را در اذهان تيم طراحی محصول ایجاد كنيم.
با اين حال فعالان در اين زمينه ممكن از آگاهي كمی در زمینۀ تعریف عناصر اصلي و مهم شخصيتی که در گرو تشكيل الگوهاي رفتاري و وظایف كاربر است و نقش مهمی در ساختن انگيزه‌هاي كاربر و اهداف خاص او دارد ، داشته باشند ؛ در واقع سه نوع هدفي كه روش‌هاي كوپر آن را برشمرده‌اند، تا حد زيادي مفاهيم ، سطوح سه‌گانه پردازش نورمن را پيش‌بيني مي‌نمايد.
اهداف طراحی تجربه به ما كمك مي‌كند، که چگونگی ایجاد احساسات ، توسط یک شخصيت در حين استفاده از يك محصول را توصیف کنیم.
اين اهداف بر ويژگي‌هاي سمعي و بصري محصول در ایجاد احساس تعامل ، مثل انتقال سریع داده ها در درک ميزان سرعت کلیدی با عملکرد فيزيكي ؛ و با ارائه ديدگاه‌هايي در خصوص انگيزه‌هاي شخصي که در سطح غریزی خود را نشان می دهند ، تأكيد دارد.
به عنوان مثال:
· احساس زیرکی یا در كنترل داشتن
· داشتن سرگرمی و تنوع
· احساس آرامش، خوشي و راحتي كردن
· حفظ كردن هوشياري و حالت اماده باش
طراحان و فعالان در زمینۀ UX بايستي اهداف ایجاد تجربۀ شخصيت محصول را از طریق فرم ، حركات و المان‌هاي شنيداري به نحوی ایجاد كنند كه اثر، احساس و آهنگ مناسبي را تبادل نمايند. استوری بوردها ابزار مناسبي براي تعريف شخصيت‌ها و دیدگاههای آنها هستند.
اهداف نهايي [3] توضيح مي‌دهند كه اشخاص چه چيزهايي مي خواهند و چه نيازهايي دارند به این شکل تعاریفی از اهداف محصول يا خدمات مي‌توانند در رسيدن به برخي دیدگاهها به‌ صورت مستقيم يا غيرمستقيم كمك كنند. اين اهداف تأكيد بر طراحی تعاملي محصول، معماري اطلاعات و جنبه‌هاي كاربردي تر طراحي صنعتي را دارند.
به دليل نفوذ پردازش رفتاري در پاسخ‌هاي غریزی و فکری، اهداف نهايي در مجموع بايد از بين عوامل بسيار مهم در تعيین تجربۀ محصول ، جستجو شوند.
به عنوان مثال:
· ميزم را قبل از رسيدن من به خانه تميز كن
· بر اساس اطلاعات من بهترين تصميم‌گيري شغلي را انجام بده
· قبل از اينكه مشكلات خيلي جدي شوند، آنها را فعالانه پيدا كن
· آنچه را كه من مي‌خواهم بخر و به اينجا بيار
طراحان UX بايستي اهدف نهايي را به رفتارها ، وظايف ، ظاهر و احساس محصول تبديل نمايند. ایجاد زمينه ای برای تعریف چرخۀ - یک روز از زندگي محصول - در قالب سناريوها و داستان های حركت‌ شناختي براي آشكارسازي اهداف كاربران (مدل‌هاي ذهني كه طراحی‌هاي رفتاري مناسب را تسهيل مي‌نمايند ) ، ابزارهایي مؤثر به شمار مي‌آيند و اهداف زندگي، آرزوهاي بلندمدت ، شخصيت، انگيزه‌ها و ويژگي‌هاي خويشتن‌پندار او را به نحوی توصيف مي‌كنند كه باعث مي‌شود شخص با محصول ارتباط برقرار كند.
اين اهداف روي طراحي، راهكار و فعاليت‌هاي تجاري محصول اثرگذار خواهند بود.
به عنوان مثال:
· خوب زندگي کردن
· موفق شدن در دستیابی به آرزوهاي بلند
· خبره بودن در …
· جذاب ، محبوب يا محترم بودن در نظر همتایان
فعالان UX اهداف زندگي محصول را در توانايي‌هاي سيستماتیک در سطح بالا، کانسپت های طراحي مفهومی ، راهبرد ها و طراحی برند آن تبديل مي‌كنند. زمينه های ایجاد شده بواسطۀ طراحی و تعریف استوری بورد و سناريوها مي‌توانند در كشف زمينه‌هاي مختلف مفاهيم محصول مفيد بوده و نتایج حاصل از تحقیقات و مطالعات قوم نگاری [4] را که در واقع نوعی مدل‌بندي فرهنگي براي كشف الگوهاي رفتاري كاربر و انگيزه‌هاي عميق‌تر او و بسيار ضروري است را توسعه دهد.








استفاده از سناريو براي كشف اهداف كاربر

افراد تيم طراحی تجربۀ محصول مي‌توانند از سناريوهاي پایه استفاده كنند تا بين نیازهای شخصيت ها و اهداف آنها را پل زده و طراحیي خلق نمايند كه نيازها و خواسته‌هاي آنان را بر طرف نماید.
سناريوهاي پایه، براي الگوها، رفتارها و واكنش‌هاي كاربردی شخصيت ها برای طراحی محصول زمينۀ گسترده‌اي را توصيف مي‌كند كه عوامل زيست- محيطي ، سازماني و فرهنگي را نیز در بر می گیرد.
اين سناريوها به نكات پایه ای اشاره مي‌كنند كه شخص ممكن است با گذشت زمان در برخورد با محصولی جديد يا دوباره طراحي شده ، داشته باشد و شيوه‌هاي استفاده ، مدل‌هاي ذهني كاربر و نگرش كاربر نسبت به محصول را روشن كند.
دو فن مرتبط مبتني بر سناريو که به ایجاد الگو های جدید حل مشكل يعني طراحي تجربۀ ايده‌آل به جاي راه‌حل هایی صرفاً مبتني بر فناوري پرداخته و براي رسيدن به همه اهداف، تجربيات، مقاصد و اهداف زندگي به طور ويژه به خوبي ایفای نقش می کنند، عبارتند از :
· تصور جنبه ای جادويي Pretending it’s magic
اگر يك محصول جادويي باشد، چگونه فلان عمل را انجام مي‌دهد به نحوی که شخص به‌طور كامل راضي باشد ؟ اگر از نظر فني و در واقعیت نتوانيم اين كار را انجام دهيم، چقدر مي‌توانيم در تخیل به آن نزديك شويم ؟
· تصور انساني بودن Pretending it’s human
پاسخ ايده‌آلی که شخص مي‌تواند از محصولی با ویژگیهای انسانی انتظار داشته باشد، چيست؟
به ياد داشته باشيد كه فهميدن اهداف یعنی فهميدن انگيزه هاي انساني بيش از فهميدن وظايف خاصي است كه محصول می تواند انجام دهد و در مجموع با تغييرات فناوري نیز تغيير خواهد کرد.
در راستاي مدل نورمن، انگيزه های درجه اول كاربر كه از اهميت بالايي برخوردارند عبارت‌اند از:
انگيزه‌هاي غریزی، كاربر چگونه مي خواهد که احساس كند.
انگیزه های رفتاری، کاربر می خواهد چه کار کند.
انگیزه های فکری – کاربر می خواهد چه کسی بشود.
با استفاده از شخصیت ها، اهداف و سناریوها طراح دارای کلیدی بالقوه برای گشایش قدرت طراحی غریزی، رفتاری وفکری است و آنها را در یک کل هماهنگ کنارهم قرار می دهد. در عین حال به نظر می رسد برخی از بهترین طراحان ما که ارتباط موجود بین این جنبه های طراحی را تقریبا به طور ذاتی می شناسند و براساس آن عمل می نمایند با طراحی خوداگاه برای همۀ سطوح شناخت و احساسات انسانی ، پتانسیل حیرت آوری ایجاد می کنند تا تجربیات کاربر، به شکلی راضی کننده تر و دلپذیر تر ایجاد گردد.


[1] Alan Cooper
[2] persona
[3] End goals
[4] Ethnographic research

روانشناسي احساس وادراک (قسمت دوازدهم)

بررسی سطوح پردازش احساس در ارتباط با طراحی تجربه محور یا UX

1. طراحي براي پاسخ غریزی

طراحي به شيوه‌اي كه داراي مزاياي پردازش غریزی باشد، به چه معناست؟

طراحي براي سطح غریزی يعني طراحي آنچه حواس ذاتاً دريافت مي‌دارند، و اين دريافت قبل از نزديك شدن در سطحی عميق‌تر به محصول يا مصنوع رخ مي‌دهد. براي بسياري از ما، كار كردن در زمینۀ تجربه كاربر در اصل به معناي طراحي ظاهری و حركت است ، اگرچه صدا نیز مي‌تواند نقش مهمي ايجاد كند ، به عنوان مثال به صدای کلاسیک سیستم اپل مکینتاش در زمان روشن شدن تجسم کنید ، یا به کار آن دسته از طراحانی كه ابزارهايي را براي حواس بساوايي (لامسه اي) طراحي كنند ، فکر کنید.

وقتي در مورد طراحي سطح غریزی بحث مي‌كنيم يك پندار نادرست ممكن است به وجود آيد: طراحي براي پاسخ غریزی همان طراحي اشياي زيباست.

نرم‌افزار باتل فيلد [1] و سيستم پرتودرماني مثال‌هايي هستند كه در آن طراحي براي زيبايي چندان مورد تأكيد نيستند. طراحي غریزی در واقع طراحي براي تأثير است يعني بر انگيختن پاسخ احساسي يا روانشناختي مناسب براي زمينه اي خاص نه صرفاً جنبه زيباشناسي.

زيبايی و احساس برتري و لذت كه يك محصول موجب تحريك آن مي‌شود، در واقع بخش كوچكي ازالگوهای احتمالي طراحي اثرگذار یا عاطفي است. به عنوان مثال يك دستگاه MP3 پلير يا سيستم بانكداري آنلاين به تأثيرات متفاوتی نياز دارند.

ما مي‌توانيم درباره تأثير عاطفي معماري، اشيا و صحنه تئاتر و حتي طراحي صنعتي چيزهاي زيادي بياموزيم. جنبه‌هاي عاطفي طراحي توجه بيشتري را طلبيده و فرصت‌هاي بسياري را جهت تحليل از ديدگاه كلي‌نگر UX در اختيار ما مي‌گذارد.

با اين حال در دنياي طراحی محصولات مصرفي و خدمات برای مصرف‌كننده كه بسياري از ما در آن كار مي‌كنيم ، اینتر فیس ها و یا سطوح مشترك ، یکی از جاذبه های طراحی در جلب نظر مصرف‌كننده هستند. جالب است كه محققان در یافته اند که در زمينه ایجاد سودمندي از سوی طراحی ، كاربران در اصل اینتر فیس هایی را جذاب مي خوانند كه مفيدتر باشد و اين عقيده ممكن است به مدت طولاني پس از اينكه كاربر تجربه كافي با يك سطح مشترك را در تعامل مستقیم با آن و دستیابی به شواهد كافي ناشی از استفادۀ از آن به دست آورد، مورد تأكيد قرار گیرد. شايد دليل اين باشد كه برای درک سهولت به كارگيري به نحوی چالش‌ برانگيز ، كاربران را به تلاش بيشتر براي فراگيري استفاده از اینترفیس ها تشويق مي‌كند. براي يك طراح خيلي دقيق، بدون معنا است وقتي از يك اینتر فیس كاربر( يا هر چیز ديگر كه در سطح غریزی با استفاده کننده دارای تعامل می باشد ) که در سطح غریزی طراحی شده ، توقع سهولت استفاده داشته باشيم ؛ زیرا این توقع زمانی صحیح است که ارتباط با استفاده کننده ، در سطح رفتاري محقق گردد.

2. طراحي براي سطح رفتاري يا تعامل

طراحي براي سطح رفتاري يا تعامل به این معنی است كه رفتارهاي محصول را به گونه ای طراحي نماييم كه مكمل رفتارهاي كاربر، فرضيات مفهومی و مدل‌هاي ذهني باشد.

در ميان سه سطح از طراحي ، كه نورمن به آن اشاره كرده ، طراحي رفتاري ممكن است آشناترين سطح براي متخصصان UX و به ويژه كساني باشد كه در بخش طراحي تعاملی و يا سودمند كار مي‌كنند.

يكي از جنبه‌هاي بغرنج مدل سه سطحي نورمن كه به طراحي رفتاري يا تعاملي مربوط مي‌شود، نظريه او مبني بر آن است كه به طور انحصاري بين سطوح سه گانۀ او، پردازش رفتاري داراي اثر مستقيم بر دو سطح پردازش ديگر بوده و يا به طور مستقيم تحت تأثير يكي از آن دو سطح ديگر و يا هر دوي آنها قرار دارد.

ممكن است جنبه‌هاي رفتاري روزمره در طراحي تعاملي ، بيش از هر چيز در اقدامات طراحي ما مورد تأكيد قرار گرفته و ملاحظات فکری و غریزی نیز برای آن نقش حمايت كننده داشته باشند.

با در نظر داشتن طراحی رفتاري در جایگاهی برتر- به فرض اينكه توجه كافي به سطوح ديگر معطوف بداريم- فرصت‌هاي بسيار بزرگي در اختيار ما قرار می گیرد تا بر شيوه‌هايي نفوذ داشته باشيم كه بواسطۀ آنها كاربران تجربيات خود را با محصولات مي‌سازند.

دنباله‌روي نکردن از اين خط استدلالی مي‌تواند منجر به مشكلاتی در برداشت اوليه كاربر شده و او را از واقعيت دور نماید. همچنين اینکه طراحي را بدون داشتن هدفی محكم و يك سري رفتارهای مناسب ، براي ایجاد معنای واقعی در سطح فکری در ذهن بکار گیریم ، بسیاردشوار است.

لذا تجربۀ كاربر از يك محصول و یا مصنوع بايد به‌ طور ايده‌آل با المان‌هاي طراحي غریزی و فکری همسو شده و روي طراحي رفتاري نیز تأكيد ویژه به عمل آيد.

3. طراحي براي سطح فکری

پردازش فکری و به ويژه معنايي كه در طراحي دارد ممكن است چالش‌برانگيزترين جنبه سطوح سه گانۀ پردازش باشد كه نورمن مورد بحث و بررسي قرار داده است.

روشن است كه طراحي براي سطح فکری به معناي طراحي براي ساختن ارتباطات محصولي بلندمدت است.

اما حتي اگر در سطح طراحی فکری چنين چيزي امكان داشته باشد ، آنچه كه در اصل مشخص نيست، بهترين شيوه‌اي است كه مي‌تواند موفقيت را تضمين نمايد ؛ آيا قرار داشتن در مكان و زمان درست در اين روش ، موفقيت را به كنترل در مي‌آورد ؛ یا طراحي با خصوصیاتی پيش بينى شده ، مي‌تواند در به وقوع پيوستن آن ، ايفاي نقش نمايد ؟

در توصيف طراحي فکری، نورمن از نمونه طراحی‌ های متعددی از کانسپت های محصولاتی كه كاربری مناسب ندارند ، نظیر قوري‌هايی با طراحی صرفاً بر اساس فرم و يا آب ميوه‌گيري جالب فيليپ استراك كه حتی روي جلد كتابش را مزين مي‌كند ، استفاده کرده است. اما آیا ديدن اينكه چطور برخي محصولات- كه ارزش و هدفشان تنها اظهارات زيباشناختي بوده - و به سادگی بر آمده از زيباشناسي صرف و مطابقت با مد روز هستند ، مثال مناسبی می تواند باشد.

در حالیکه در این ارتباط ، نشان دادن نمونه های محصولاتي كه به هدف سودمندی و صحت عملکرد به خدمت گرفته مي‌شوند و در عين كاربردي بودن ، براي ایجاد تعادل از مولفه های طراحی بر اساس مد روز و یا شيك بودن ، نیز بهره برده اند ، در فهم مطلب کمک بیشتری خواهد کرد.

Apple ipod به اين تعادل بسيار نزديك است. اگرچه بازدهی مکانیزم و فرايند هدایتی چرخشی دستگاه هنوز از برخي جهات از حد بهينه كمتر است ، اما واكنش غریزی برای كاربر محصول به دليل طراحي صنعتي ادراكي آن بطور شگفت انگیزی قابل قبول است.

پتانسيل طراحی فکری این محصول بسیار موفق بوده و اين به دليل ارتباط قوی احساسي ای مي‌باشد كه افراد با موسيقي و صداهای بکار رفته در این محصول تجربه مي‌كنند. اين تركيبی موفق است که هيچ رقيبي را توان در به چالش انداختن آن نيست.

در طول دوره های متفاوت طراحی ، محصولات كمي در زندگي افراد به شیوه ای که واکمن های سونی در بازار نفوذ کرد و هنز هم جایگاه ویژه ای در دنیای طراحی برای خود دارد ، بوجود آمده اند. البته واکمن های سونی سالیان درازی است که راه موفقیت را مرحله به مرحله پیموده اند ، اما Ipod سريعاً به چنين وضعيتي ارتقا يافت. واضح است كه برخي محصولات وجود دارند كه احتمال زيادي وجود ندارد كه بتوانند در زندگي مردم خيلي نمادين بشوند ، مثل شبکه های اترنت [2] كه مهم نيست چقدر شگفت‌انگيز به نظر برسند و يا خوب رفتار بكنند.

با اين حال وقتي طراحي محصول يا خدماتي ، اهداف و انگيزه‌هاي كاربران را در رسيدن به اهداف اوليه محصول مورد ، هدف قرار دهد ، می تواند از طريق تامین نیازهای گروه‌ مورد مطالعه در زمینۀ اجتماعی و فرهنگي ، فرصت هایی براي خلق معاني فکری در طراحی ، ایجاد نماید .




[1] Battlefield software

[2] Ethernet نوعى سيستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعى و بصرى را همانند داده کامپيوترى فراهم مى اورد.

روانشناسي احساس وادراک (قسمت یازدهم)

سطوح فرايند ادراک

سه سطح پردازش شناختي نورمن به تفصیل در زیر معرفی می گردند :

1. غریزی [1] : اولین و فوري‌ترين سطح پردازش شناختی است كه در این سطح ما نسبت به جنبه‌هاي دیداری و دیگر جنبه های احساسي محصول كه مي توانيم قبل از بروز هرگونه تعامل معنى دار و مشخص آن رادرك نماييم ، واكنش نشان مي‌دهيم. پردازش غریزی به ما كمك مي‌كند كه تصميمات سريع‌تري در خصوص چيزهاي خوب، بد، ايمن و خطرناك بگيريم. اين سطح از پردازش و يا سطحي دقيقاً شبيه به آن را مالكولم كلادول[2] در آخرين كتاب خود با نام« Blink» مورد بحث قرار مي‌دهد.
طراحي براي سطح غريزي يعني طراحي آنچه حواس در ابتدا قبل از درگيري عميق با محصول جلب آن مي شوند وآن را ادراک مي کنند.در تجربيات ما اين عکس العمل از طريق طراحي ظاهري وبصري محصول حاصل مي شود.باوجود اين که صورت ظاهري محصول نقش مهمي در ادراک آن ايفا مي کند، اما کساني نيز هستند که براي برانگيختن حس لامسه نيز طراحي مي کنند واين راه مناسبي جهت پاسخگويي غريزي به زيبا بودن محصول است.ابزارهاي ميدان جنگ وسيستمهاي پرتو درماني مثالهايي هستند که تمرکز بر زيبايي آنها ممکن است لزومي نداشته باشد.
طراحي غريزي قطعا طراحي است براي برانگيختن واکنش احساسي، تا صرفا طراحي زيبايي شناسانه.زيبايي شناسي قطعا تنها بخش هوشيار طراحي احساس گراست.
درهرحال ،در دنياي محصولات و مصرف کنندگان،جايي که بسيار با آن سروکار داريم،رويه جذاب محصول، مهم است.محققان طي تحقيقاتي اعلام کرده اند که مصرف کنندگان در ابتدا بر رويه جالب محصول قضاوت مي کنند تا قابليت استفاده از آن .اين قضاوت تا مدت زيادي، بعد از تجربه کافي با رويه ظاهري جالب محصول تا وقتي که گواه درست وکامل بودن آن باشد،دوام دارد.
دونالد نورمان مي گويد:«طراحي غريزي آن چيزي است که طبيعت انجام مي دهد.» فرجام سطح غريزي سريع وناگهاني است واغلب محصولات مقداري از آنرا دارا هستند.

2. رفتاري [3] : سطح متوسط پردازش است كه به ما اجازه مي‌دهد رفتارهاي ساده و روزانه خود را مديريت نماييم و بر طبق نظر نورمن عمدۀ فعاليت‌هاي انساني را می سازد و از نظرتاریخی ، تعاملی که بین طراحي و سودمندي محصول وجود دارد نیز در همين سطح از پردازش شناختي مورد بررسي قرار مي‌گيرند. پردازش رفتاري قادر است واكنش‌هاي در سطح پايين‌تر از واكنش‌هاي غریزی و سطح بالاتر از واكنش‌هاي فکری را اصلاح کرده و آنها را ارتقا داده و يا مانع آنها گردد. بر عكس همين روال نيز صادق است يعني پردازش غریزی و فکری نيز مي‌توانند باعث ارتقا يا توقف پردازش رفتاري شوند.
طراحي براي اين سطح يعني طراحي رفتارهاي محصول که مکمل رفتارها،تصورات وذهنيات مصرف کنندگان است.در اينجا با معرفي اين سطوح قصدبراين است که بدانيم طراحي رفتارگرا با طراحي واکنشي در ارتباط است.
اين سطح خيره کننده از طراحي احساس گرا،در سطوح ديگر نقش بسزايي داشته وهمچنين تحت تاثير آنها قرار دارد.اين بدان معناست که وجه هر روزه طراحي رفتاري بايد در طراحي هاي طراحان، مورد توجه وتمرکز باشد.بکارگيري اين سطح ،وجود سطوح ديگري را نيز مي طلبد واز اين طريق بهترين موقعيت را براي تاثيرگذاري مثبت بر روش تجربه مصرف کنندگان از محصول، فراهم خواهد شد.تجربه مصرف کنندگان از محصولات ومصنوعات،بايد بطور ايده آلي با نشانه هاي طراحي منطقي ورفتارگرا،سازگار باشد. نورمان مي گويد:«طراحي رفتاري تنها به جنبه استفاده از محصول برمي گردد. طراحي رفتاري يعني اينکه ما محصولات را طوري بسازيم که به خوبي عمل کنند واينکه عملکرد را طوري بسازيم که به راحتي قابل استفاده باشد.بنابراين مصرف کننده ديگر نيازي به آموزش ديدن درجهت آشنايي با طرز استفاده محصول جديد نخواهد داشت.»

3. فکری [4]: اين سطح پردازش داراي بى درنگ و فوری ادراک می شود و ملاحظات خودآگاهانه و تفکرات وانعکاس آنها از تجربيات پيشين را شامل مي‌شود. فرايند پردازش فکری مي‌تواند مانع پردازش رفتاري و يا باعث ارتقاي آن گردد ولي دسترسي مستقيمي به پردازش غریزی ندارد. اين سطح از پردازش شناختي فقط از طريق حافظه قابل دسترسي است نه از طريق درك يا تعامل مستقيم. جالب‌ترين پردازش فکری كه به طراحی مربوط مي‌شود اين است كه ما از طريق تفکر قادر هستيم تجربيات خود را از محصولات طراحي شده با سطوح گسترده‌تری از تجربيات زندگي خود تلفيق كرده و با گذشت زمان معنا و ارزش را با خود مصنوعات (صنايع دستي) همراه نماييم.
فرايند بازتابی تفکر و خصوصا معنايي که در طراحي دارد ، شايد متفاوت ترين وجه از سطوح ادراک باشد. چيزي که روشن است اين است که طراحي متفکرانه، طراحي جهت طولاني کردن روابط بين محصول واستفاده کننده است وآنچه هنوز واصلا روشن نيست، بهترين روش براي تضمين موفقيت در اين سطح است.
در توضيح روند طراحي متفکرانه، نمونه هاي طراحي مفهومي مثل کتري مخصوص وآبميوه گيري جذاب فيليپ استارک[5] را مي توان نام برد.به سادگي روشن است ارزش وهدف اين محصولات ذاتا برپايه زيبايي شناسي است. چنين محصولاتي مي توانند بازتابي از اميال وتصورات مد روز يا هنرمندانه مخصوص و يا چند فرهنگي باشند.

آبميوه گيري وکتري احساس گرای فيليپ استارک
فهميدن اينکه چگونه مي توان محصولاتي با هدف مفيدي چون تعادل سبکي وزيبايي شناسانه همراه با عملکرد مناسب طراحي کرد،بسيار سخت است.براي مثال محصولاتي چون ipodهاي شرکت اپل به چنين تعادلي نزديک شده است.اگرچه راهياب چرخشي ولمسي آن دربعضي موارد مورد توجه مصرف کنندگان واقع نشده است،اما عکس العمل غريزي آنها نسبت به اين محصول به خاطر طراحي صنعتي زيرکانه اش بسيار زياد است. قابليت متفکرانه آن به علت ارتباط واتصال احساسي با پخش موسيقي،بسيار عظيم است وبطور کلي ترکيبي جذاب را بوجود آورده که رقيبان را به مبارزه مي طلبد.

ipodدستگاههاي پخش موسقي همراه ساخت شرکت اپل

از ديگر محصولات اين شرکت بزرگ که لازم به اشاره است، کامپيوتر imac است که شايد بتوان آن را اولين کامپيوتر شخصي دانست که استتيک اصلي ترين هدف طراحي آن بوده است.
رنگهاي شاد وخالص بکار رفته در آن هريک نشانه ويادآور خاطره ايست.پوشش نيمه شفاف بدنه با الهام از صنعت آبنبات سازي در پنج رنگ طراحي شده که از آنها با عنوان پنج طعم رنگي نيز يادشده: آبي،انگوري، ليمويي، سبزکاهويي وقرمز توت فرنگي، رنگهاي خوردني اين طرح مشهورهستند.در تاريخ شرکت اپل، از imac به عنوان محصولي کليدي در تغيير ناگهاني اقبال شرکت ومحصولي قالب شکن نام برده شده است.
اين شرکت از تکنولوژي پوشش نيمه شفاف رنگي براي ديگر محصولات برجسته خود نيز استفاده کرد.ibook يکي ديگر از شاهکارهاي طراحي شرکت،براي استفاده هاي دانش آموزي وغيرحرفه اي طراحي شده ورايانه اي قابل حمل است که هدف آن تغيير مفهوم رايانه از يک ماشين دارای مصارف کاري به يک همراه وهمدم شخصي براي افراد شده است.
کامپيوترهای imac
آنچه اين محصول را از پيشيان خود متمايز مي سازد،چيزي است که ندارد ! يعني طراحان از همان ابتدا تصميم گرفتند که براي آن قفلي درنظر نگيرند تا بتوان آن را به راحتي مانند يک کتاب بازوبسته وروشن وخاموش شود. چراکه هسته طراحي آن، ايجاد دسترسي سريع وفوري به تکنولوژي وسهولت استفاده از آن همانند يک کتاب است. گوشه هاي تيز محصول گرد شده تا حمل آنرا راحت کند.
براي طراح وتيم وی ، وضعيت محصول درحالت عدم استفاده نيز بسيار مهم بود وبه اين نتيجه رسيدند که مي توانند از زمان خاموش بودن آن نيز براي پروراندن شخصيت محصول استفاده نمايند.در اين راستا از لامپهاي کوچکي که تداعي گر خواب بودن يک موجود زنده هستند،استفاده کردند ونيز از قطعه اي الکترونيکي مجزا براي ايجاد حالت خواب. نتيجه اين شبيه سازي حالتي نزديک به ضربان قلب بود که توسط کم وزيادشدن شدت نور لامپهاي موجود در زير پوشش بيروني، تنفس آن در خواب را به بيننده القا مي کرد.
کامپيوتر قابل حمل ibook

از اينرو تيم طراحي اپل با تبديل کامپيوتر شخصي به يک موجود رنگارنگ، سبکي را براي خود بوجود آورد. تحول بنيادين در طراحي محصولات اپل که شامل استفاده از فرمهاي نو، رنگهاي خاص، مواد جديد وشيوه هاي ساخت وتوليد است از زماني آغاز شد که استيو جابز[6] ، مدير شرکت ، جاناتان ايو[7] را به سمت "مديريت طراحي شرکت" برگزيد.
ايو مي گويد: «اولين قدم طراحي وتوليد يک محصول، کشف آن چيزي است که ما واقعا از آن محصول مي خواهيم.» وآنها محصولاتي ساختند که مصرف کننده در زبان استفاده از آنها احساس تسلط وبرتري کند. قطعا براي مشتري ها داشتن محصولي که نوازشش مي کنند،ارزشي بالاتر از يک وسيله را دارد.
از ديگر محصولات شرکت اپل

محصولات اندکي هستند که در زندگي مردم اينچنين متداول مي شوند.واکمن هاي سوني نيز يکي از اين نوع محصولات اند.بعضي محصولات جهت رسيدن به اين هدف،تنها نيازمند تغييرات کوچکي به سمت سمبليک بودن هستند.

واکمنهاي شرکتSony


درهر حال ،هرمحصولي که اهداف وانگيزه هاي مصرف کنندگان را نشان دهد،احتمالا فراتر از هدف اصلي توليد محصول رفته و فرصتها را براي خلق ادراک متفکرانه افزايش مي دهد.
طراحي متفکرانه قسمتي از ارتباط دراز مدت مردم با يک محصول را دربرمي گيرد.انگيزه انتخاب اوليه مردم،جذابيت احساسي محصول است. يعني به نوعي عاشقش شده ويا چيزي از خود در آن مي يابند.دونالد نورمان مي گويد:«طراحي متفکرانه جايي است که زندگي ومرگ با هم شرکت دارند.طراحي متفکرانه ، بازتابی از زندگي واقعي است.در بين اشياء متنوع موجود در اطرافمان ،هريک ذائقه اي را برمي انگيزند واين زندگي را غني مي سازد.»
[1] visceral
[2] Malcolm Gladwell
[3] behavioral
[4] reflective
26 . Philippe Starck
27 .Steven Paw Jobs
28.Jonathan Ive

روانشناسي احساس وادراک (قسمت دهم)

تعامل انسان- محصول
تعاریف رویکرد «تجربۀ محصول» برای این مورد استفاده قرار مي‌گيرند تا به همه تجربيات احساس گرای ممكن که در تعاملات میان انسان- محصول وجود دارد، اشاره شود. توجه كنيد كه در تعامل انسان- محصول ، ما به تعامل ابزاري ، غيرابزاري وحتي تعامل غيرفيزيكي اشاره مي‌كنيم.
به عنوان مثال‌ در زمینه ی معرفی تعامل ابزاري ، وقتي تلويزيون به كنترل از راه دور جواب نمي‌دهد شخص ممكن است حوصله‌اش سر برود و یا اگر سيستم رزرو آنلاينی استفاده نماید که خوب طراحي شدۀ و به راحتي مورد استفاده قرار می گيرد، احساس لذت كند.
منظور ما از تعامل غير ابزاري، تعاملاتي است كه به ‌طور غیرمستقيم عملکردی را در جريان كار كردن با يك دستگاه اِعمال مي‌كند ، مثل بازي كردن با يك محصول بواسطۀ نیاز و يا گرایشی شدید و احساسی برای داشتن آن . یا نشستن بر روی یک صندلی به دلیل داشتن تصوری دلنشین از استراحت بر روی سطح نرم آن و يا حس دلپذیری از یک اتوموبیل لوکس و پر زرق و برق که ما را به سوار شدن در آن تشویق می کند .
تعامل غير فيزيكي به خيال‌پردازي ، يادآوري و پيش‌بيني كاربرد هایی از يك محصول گفته می شود که در جلوۀ ظاهری آن نمایان نیست و شخص با استفاده از نیروی تخیل خود و بواسطۀ دانش و تجربیات قبلی ، در مورد آنها تصمیم گرفته و آنها را تعریف می نماید. شخص مي‌تواند تعامل برقرار كند (من توقع دارم كه اگر اين دستگيره را سخت بكشم، بشكند) و يا برقراري تعامل را پيش‌بيني نمايد. (رایانۀ من فكر مي‌كند که می داند من چه مي خواهم، اما او هيچ سر نخي ندارد).در این نوع از تعامل ، شخص همچنين مي‌تواند پيامدهاي احتمالي ناشی از يك تعامل ابزاری را تصور يا پيش‌بيني كرده و يا به خيال‌پردازي درباره آن بپردازد. به‌طور مثال، شخص ممكن است نسبت به ابزار ورزش شكمي جديدی احساس نیاز داشته باشد زيرا پيش‌بيني مي‌نمايد كه با آن دستگاه به تناسب اندام مي‌رسد.

نه تنها نتايج واقعی ، بلكه پيش‌بيني پيامد های تعامل انسان- محصول ، مي‌توانند پاسخ‌هاي احساس گرا را در انسان بر انگيزد. نتايج پوشيدن يك لباس جديد متداول (مد) می تواند بروز واكنش‌هاي مثبت در ميان همكاران باشد؛ پيامد استفاده از يك لپ‌تاپ ممكن است ارتقاي كارآمدي و بازدهي در فرد باشد.
هر يك از اين پيامدها پاسخ‌هایي احساس گرا و احساس برانگیز در انسان ايجاد مي‌نمايد. توجه كنيد كه فقدان نتايج مورد انتظار نیز می تواند پاسخ احساس گرا را تحریک کند. كساني كه براي شام منتظر دوستشان هستند، اگر دوستشان نيايد نااميد خواهند شد و كسي كه يك لوسيون برنزه خريده است اگر ببيند كه محصول اثري روي پوستش نداشته، احساس نارضايتي خواهد کرد. تجربه با ويژگي هاي كاربر (شخصيت، مهارت‌ها، سابقه، ارزش هاي فرهنگي و انگيزه‌ها ) و ويژگي هاي محصولات (شكل، متن، رنگ و رفتار) شكل مي‌گيرد.
همه فعاليت‌ها و فرايندها كه در فعاليت‌هاي فيزيكي يا فعاليت‌هاي شناختي دركي (مثل درك، معاينه، استفاده، به يادآوري، مقایسه و فهم) لحاظ مي‌شوند، در يك تجربه شركت مي‌كنند (رك به دي‌وي، 1980). به علاوه تجربه ها هميشه تحت تأثير شرايط قرار مي‌گيرند (يعني فيزيكي، اجتماعي، اقتصادي) كه این بواسطۀ تعاملی است که در آنها وجود دارد و اتفاق مي‌افتد.

تجربه
كلمه «تجربه» يا«احساسات» معمولاً در ابتدای کلام به جای یکدیگر مورد استفاده قرار مي‌گيرند، زيرا منظور ما از تجربۀ يك محصول همان تجربیاتی است كه اثرگذار و احساس برانگیزند.
در روانشناسي ، واژه «احساسات» يا شرايط احساس گرایانه در كل براي اشاره به همۀ تجربيات نظري ای گفته مي‌شود كه به هم پيوند خورده‌اند ، يعني تجربياتي كه در قالب خوبي يا بدي، لذت يا ناخوشي درك مي‌گردند.

تجلي تجربۀ محصول
تجربۀ محصول يك پديده چند جانبه است كه شامل تجلي احساسات غریزي، واكنش‌هاي رفتاري و واكنش‌هاي فکری و معنا‌دارروانشناختي مي‌شود. احساس معنادار يك تجربه آگاهي هوشيار از تغيير احساساتی دروني است. وقتي از يك بسته‌بندي كه سخت باز مي‌شود، عصباني مي‌شويم، در واقع عصباني شدن را تجربه مي‌نماييم. تجلي روانشناختي مثل گشاد شدن مردمك چشم و توليد عرق به دليل تغييرات فعاليت در سيستم عصبي غير ارادي است كه همراه با تجربيات احساس گرا مي‌باشند. واكنش‌هاي معنادار (مانند خنديدن يا اخم كردن) در چهره، صورت يا حالت‌هاي ظاهري يا رفتاري به وجود مي‌آيند كه با تجربيات احساس گرا همراهند. ما مي‌توانيم با حالت‌هاي چهره يا بدني شخص بگوييم كه او غمگين، عصبي يا خوشحال است. واكنش‌هاي رفتاري (دويدن يا طلب تماس) واكنش‌هايي هستند كه شخص به هنگام تجربه يك تغيير در احساسات مركزي آن را بروز مي‌دهد.
تجربيات احساس گرا از گرايش‌هاي رفتاري مثل نزديكي، اجتناب، حمله و سستي ناشي مي‌شوند. به عنوان مثال، با توجه به تجربه پيوستگي، ماگ، شاي فرستين و اسكورمنز[1] (2004، ص 1) پيشنهاد مي‌كنند كه وقتي يك شخص به شخصي پيوسته مي‌شود، به احتمال زياد سعي مي‌كند كه به دقت آن را اداره نمايد. هنگام شكستن آن را تعمير كند و (جا به جايي) آن را تا سر حد امكان به تعويق بياندازد.
اين گرايش رفتاري (مثل نگهداري يك محصول) پيامد وابستگی است كه بر برقراري ارتباط فوق‌العاده بين كاربر و محصول دلالت مي‌كند.
فريجدا (1986)، پيشنهاد مي‌كند كه همه احساس‌ها شامل گرايش رفتاري خاص مي‌شود كه افراد را براي مقابله با نشانه‌هاي انطباقي وضعيت تحريك‌كننده، آماده مي‌كند. ترس با گرايش به فرار همراه است، عصبانيت با ميل به حمله و كنجكاوي با ميل به جستجو مي‌آيد. محصولي كه عصبانيت را بر مي‌انگيزد بايد كنار گذاشته شود و محصولي كه شيفتگي و كنجكاوي را تحريك مي‌كند، باعث كشف شده و آنچه كه انسان را افسرده مي‌كند بايد ناديده بگيريم.
توجه داشته باشيد كه احساسات اغلب بر حسب يكي ديگر از تجلي‌هاي احساس گرا بيان مي‌شوند. شخص مي‌تواند اثر رفتاري يك تجربه (من خيلي عصباني شدم، دلم مي‌خواست كامپيوتر را از پنجره بيرون بياندازم)، اظهار (بازي خيلي خسته‌كننده بود، نمي‌توانستم خميازه‌ام را نگهدارم) و يا واكنش روانشناختي (وقتي ديدم دود از آشپزخانه بلند مي‌شود، از ترس فقط مي لرزيدم) را بيان مي‌كند.

سه نوع تجربۀ محصول
پيرو نظر هكرت (2006) ما سه مؤلفه و سطح تجربۀ محصول: لذت زيباشناسي، نسبت دادن معنا و پاسخ‌هاي احساس گرا را از يكديگر تفكيك نماييم.
بنابراين تجربه محصول را به عنوان «سري كاملي از عواطف كه با تعامل بين كاربر و محصول، شامل ميزان رضايت همه حواس‌ ما (تجربۀ زيباشناسي)، معنايي كه ما به محصول مي‌دهيم (تجربۀ معنا) و احساسات و عواطفي كه تحريك مي‌شود (تجربۀ احساسي) »تعريف مي‌كنيم .(هكرت، 2006، ص 160).
اين سه مؤلفه و سطوح تجربي را مي‌توان به تنهايي، اگرچه فرايند زيربنايي قانونمند و بسيار مرتبط تفكيك كرد.
بگذاريد از يك مثال شخصي براي روشن كردن اين سؤال استفاده كنيم كه چطور يك محصول در هر يك از اين سه سطح تجربه مي‌شوند. يكي از نويسندگان اخيراً يك فنجان چاي چيني خريداري كرد. مثال تجربه زيباشناسي لذتي است كه او به هنگام شنيدن صدايي تجربه مي‌كند كه با گذاشتن در پوش چيني روي فنجان ايجاد مي‌شود. او به فنجان وابسته شده است، زيرا يادگاري است كه او از سفر چين با خودش آورده و اين وابستگي تجربه معنايي است. مثال سطح سوم تجربه محصول، تجربه احساسي يا رضايتي است كه از اندازه ليوان به واسطه آنكه مقدار چاي مطلوبش در آن جا مي‌شود، دارد.
[1] Mugg, Schifferstein & Schoormans